گاهنامه ربل من ، ZOOM ، شماره 5 ، گروه بزرگ اینترنتی روزنه

ویژه نوروز 1388

مواظب باشید کم نیارید و سرتون گیج نره

http://zoom-rozaneh.blogfa.com

به نام خداوند نوروز

سلام بر تمامی روزنه ای های عزیز خودم، پیشاپیش سال نو بر تمامی شما عزیزان مبارک باد ، فقط میگم که امیدوارم سال پر پولی داشته باشید و محبت گیر بده بهتون و ولتون نکنه ، ویژه نامه نوروز 1388 رو به همه شما تقدیم میکنم ، خیلی سخت بود ولی خوب یا بد دیگه امد ، و امیدوارم کاستی ها رو ببخشید

اما خبر : طبق قولی که داده بودم وبلاگ زوم برای قرار دادن تمام ایمیلهای زوم که ارسال میشه به صورت آرشیو افتتاح شد، و به همتون میگم که امیدوارم این خدمت بنده هم مورد توجه شما قرار بگیرد

آدرس وبلاگ زوم برای دریافت مطالب قبلی : http://Zoom-Rozaneh.blogfa.com

میتوانید نظرات خود را در مورد زوم هم به این وبلاگ ارسال کنید

خبر دوم :  دوستانی که دوست دارند در زوم نویسنده باشند مطالب خود را با ذکر اسم خودشون به ایمیل

Vahid_rebel@yahoo.com ارسال کنند.

چون ویژه نامه نوروز هست خیلی طوللانی هستش پس :

نکته مهم : اگر در SPAM این ایمیل اومد کافیست بالای ایمیل روی NO SPAM کلیک کنید تا در Inbox این ایمیل رو ببینید

اگر باز همه عکسها باز نشد به وبلاگ زوم بروید

 

 

سخن اول :

نوشته شده توسط وحید محمدی

vahid_rebel@yahoo.com

www.rebelman.ir

 

نوروز، جشن ايرانيان از روزگاران كهن پر شكوه ترين جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه ای است كه روايت های تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون است نوروز جشن شروع فروردين يا � فرودگان � است كه ياد آور اجداد و نياكان ما بود و چنان مي پنداشتند كه در پنج شب ، ارواح پاك مردگان ، برای ديدار وضع زندگي و احوال بازماندگان به زمين فرود مي آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشا وسركشي مي شوند . اگرخانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت وشاد باشند ، ارواح مسرور و سر افراز برمي گردند. اما درغير اينصورت ، آنان غمگين وناراحت به منزلگاه خويش باز مي گردند وتا سال آينده به انتظار مي نشينند .
درباره پيدايش نوروز در روايتي ديگر چنين آمده است كه نيشكر را جمشيد در اين روز يافت و مردم از كشف خاصيت آن متحير شدند . پس جمشيد دستور داد تا از ( شهد آن ) شكر ساختند و به مردم هديه دادند . از اين رو ، آن را نوروز ناميدند .
همچنين روايت شده كه اهريمن ، بلای خشكسالي و قحطي را بر زمين فرو نشانيد .. اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و عاقبت او را شكست داد . آنگاه خشكسالي، قحطي ونكبت را بر روي زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت ويدرختان و هر نهال و چوب خشكي سبز شدند . پس مرد م اين روز را � نوروز � خواندند و هر كس به يمن و مباركي در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزه نشانيدن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقي مانده است . در خيام نامه آمده است :
چون از اميري جمشيد 421 سال گذشت ، جهان از او يكسره راست همي آمد .ايران و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه های بسيار ساختند و سيم و زر از معادن بر آوردند و ديبای ابريشمي بافتند كه آن روز ، روز اول � حمل � بود . پس جشني بر پا ساخته و نوروزش نام نهاد تا هر سال چو فروردين آيد ، آن روز را جشن گيرند . در ميان اقوام آريايي كه وارد ايران شدند ، جشن سال نو در اصل به دو شكل زير بوده است :
آرياييها در روزگاران باستاني دارای دو فصل گرما و سرما بودند . فصل سرما شامل دو ماه و فصل گرما شامل ده ماه مي شد . ولي پس از مدتي ، تابستان داراي هفت ماه و زمستان داراي پنج ماه شد . در هر يك از اين دو فصل جشني برگزار مي كردند كه هر دو اين جشنها را آغاز سال نو تلقي مي كردند . در جشن اول كه به هنگام آغاز فصل گرما يعني به هنگامي كه گله ها را از آغل به چمنهاي سبز و خرم مي كشانيدند و از ديدن چهره گرمابخش خورشيد شاد مي شدند. جشن دوم با شروع سرما آغاز مي شد . در اين ايام گله را به آغل باز مي گرداندند و با توشه هاي اندوخته از آنها نگهداري مي كردند . بر اساس شواهد و قرا ئن ، جشن نوروز حتي به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا مي شده و شايد به نحوی كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را در برج مزبور ثابت نگاه مي داشتند .
عيد نوروز شش روز متوالي دوام داشت و در اين روزها ، سلاطين بار عام مي دادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتيب مي پذيرفتند و به حاضران عيدی مي دادند . در روز اول سال مردم زود از خواب برمي خواستند ، به كنار نهرها و قناتها و خود را مي شستند و به يكديگر آب مي پاشيدند و شيريني تعارف مي كردند . صبح قبل از آنكه كلامي گويند ، شكر يا عسل مي خورند و برای حفظ بدن از نا خوشي ها و بدبختي ها روغن به تن مي ماليدند..
اما نوروز ، پس از مرگ جمشيد نيز به حيات خود ادامه داد . در معنا ، نوروز ، از هجمه ها و حمله هاي يونانيان ، اعراب ، تركها ومغول ها جان به در برد . و نوروز ثابت كرد كه مهم ترين جشن فرهنگي ميليون ها ايراني است كه در درون ايران زندگي مي كنند

 

فلسفه نوروز

هفت سين ، هفت واژه كه با حروف � سين � شروع مي شوند نيز از سنت های جالب نوروز است . در زمان امروز ، هفت سين مشخصاً معاني استعاره اي خاص خود را دارد : سمنو ، جوانه هاي گندم كه طي مراسم خاصي پخته مي شود . سيب ، سنجد ، سير . زرتشتيان ، اوستا ، كتاب مقدس آسماني خود را در رأس سفره هفت سين قرار مي دهند . تخم مرغ های رنگين ، گلاب ، سكه ، طلا ، ماهي قرمز در آب ، آينه ، شمع و هر يك از اين موارد سمبل و نماد تولد ديگر باره بهاران است . در اساطير ايراني در ارتباط با نوروز ، جوانه ي گندم و عناب ، نشانه و سمبل زايش ديگر باره بهاران است و سبزی ، سكه ، و سركه سمبل و نماد افكار نيك ، كردار نيك ، خدا پرستي ، نيك بختي ، جاودانگي و داد و دهش است كه به باور زرتشتيان ، زرتشت پيامبر، آنها را از جمله صفات اهورا مزدا دانسته است .
 

هفت سين

 


برای ثبت نوروز در تقویم سازمان ملل امضا نمایید
 

البته این سایت رو سازمان ملل به وجود آورد تا مردم نظرات خود را در مورد پیشنهادهایی که خودشون دارن نظر سنجی کنن و سازمان ملل نظارت کنه

به عنوان یک ایرانی برید و رای بدید

نظر سنجی سازمان ملل در مورد درج نوروز در تقویم بین المللی به عنوان یک روز جهانی

 

یتااهو

 

از جمله جشن هاي آريايي ، جشن هاي آتش است . امروزه تنها � جشن سوري � ، معروف به � چهارشنبه سوري � و نيز � جشن سده � برايمان به يادگار مانده است و در باره جشن هاي فراموش شده ي آتش ، به � آذرگان � در نهم آذر ماه و � شهريورگان � يا � آذر جشن � مي توان اشاره داشت . آتش نزد ايرانيان نماد روشني ، پاكي ، طراوت ، سازندگي ، زندگي ، تندرستی و در پايان بارزترين نماد خداوند در روي زمين است .

مجموعه ي آيين هاي نوروزي از � جشن سوري � ( چهارشنبه سوري ) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر نوروز به سر انجام خود مي رسد . ( بهرام فره وشي ، ص 43 )
برخي را باور اين است كه با در نگر(نظر) آوردن واژه ي � چهارشنبه � كه بر آمده از فرهنگ تازي و سامي است ، پس � چهارشنبه سوري � ارمغاني از سوي تازيان است ، چرا كه همانگونه كه مي دانيم ، در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و � ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد .

اما مي بينيم كه در ميانه سده چهارم هجري ، از اين جشن و چگونگي بر پايي و هنگام آن و نيز ديرينگي اش سخن به ميان است . برابر اين آگاهي كه در نسک(كتاب) تاريخ بخاراي ابوبكر محمد بن جعفر نرشخي آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان ساماني ، در ميانه سده چهارم هجري ، اين جشن با شكوهي بزرگ برپا بوده و به نام � جشن سوري� ناميده مي شده است .

چون در روز شماري تازيان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار مي رفته شب چهارشنبه ي پايان سال را با � جشن سوري � به شادماني پرداخته و بدين گونه مي كوشيدند تا نحسي و نا خجستگي چنين شب و روزي را بر كنار كنند . همچنين جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازيان اشاره مي كند . منوچهري در اين روز مردمان را به شادماني مي خواند تا از نا خوبي و بد يمني آن رها شوند .
( عبدالعظيم رضايي ، صص 119 �118 )
اما بر پايه ي پژوهش هاي انجام شده ، زمان باستاني � جشن سوري� را مي توان در اين سه گاه باز جست :
۱. شب بيست و ششم از ماه اسفند ، يعني در نخستين شب از پنجه ي كوچك
۲. نخستين شب پنجه ي بزرگ يا پنجه ي وه كه پنج روز كبيسه است و نخستين شب و روز � جشن همسپهمديم� (آخرين گاهنبار سالانه)
۳. ديدگاه سوم ، شب پايانی سال است كه ارجمندترين روز � جشن همسپهمديم� و جشن آفرينش انسان است . ( هاشم رضي ، ص 149 ) .
افزون بر اين و بنا به سنتي كه براي برخي رويدادهاي بزرگ و جشن هاي باستاني ، برابر نهادي اسلامي نيز بدست داده شده است ، آتش افروزي و شادماني شب چهارشنبه ي آخر سال را برخي به قيام مختار ثقفي كه به خونخواهي حسين و فرزندانش قيام كرده بود ، نسبت مي دهند : � مختار وقتي از زندان خلاصي يافت و به خونخواهي كشتگان كربلا قيام كرد ، براي اين كه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و بر كفار بتازد ، دستور داد كه شيعيان بر بام خانه ي خود آتش روشن كنند و اين شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد� ( محمود روح الاميني ، ص 50 ) .
واژه � سوري � پارسي به چم(معني) � سرخ � مي باشد و چنان كه پيداست ، به آتش اشاره دارد . البته � سور � در مفهوم � ميهماني � هم در فارسي به كار رفته است. بر پا داشتن آتش در اين روز نيز گونه ای گرم كردن جهان و زودودن سرما و پژمردگي و بدي از تن بوده است . چگونگي اين جشن ، همساني و مانندگي هاي فراواني به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص 233 )
استاد پورداود ، پس از بزرگداشت اين جشن باستاني ، به جستار(مبحث)ويژه اي اشاره دارد و بر اين باور است كه رسم پريدن از روي آتش و خواندن ترانه هايي همچون � سرخي تو از من ، زردي من از تو و � � از افزونه هاي پسا � اسلامي است و از ديدگاهي ، بي احترامي به جايگاه ارجمند آتش به شمار مي رود . ( ابراهيم پور داود ، ص 75 )
اما به گفته يكی از دوستان به آسانی ميتوان اين نگره را رد كرد:
نخست ديدگاه مردم ايران نسبت به آتش؛خوب يكي از جنبه هاي تقدس آتش پاك نمودن بيماريها و دور كردن ارواح خبيثه (به تعبير آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرايت طاعون رخت و ابزار بيمار را در آتش مي ريختند تا از بدي ها پا ك شود؛ و ۱۰۰٪ اين بي احترامي به آتش بشمار نمی آيد.
همين امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن رايج است(برای زدودن شر و بيماري و چشم زخم)كه باز مانده از گذشته است؛ هم اكنون پريدن از روي آتش هم مي توانسته با فلسفه پاك كردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سياوش از آتش؛ خب بايد ببينيم سياوش چگونه از آتش گذشته است!
فردوسي مي گويد:
ســيــاوش ســيــه را بــه تــنــدي بــتـــاخـــت
نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــي بـــركـــشـــيـــد
كــســي خـــود و اســـپ ســـيـــاوش نـــديـــد
خب آتش انبوهي بوده و سياوش هم تيز از آن گذشته است؛ و مي دانيم كه گامهاي اسب ريخت پرش دارد؛ پس سياوش به آرامي ونرمي از آتش نگذشته است.
گويند موبد آذرپاد مهر اسپندان، كه اندرزنامه اش
از كم شمار نبشته هاي بجاي مانده از زمانه ئ پيش
از چيرگي تازي است، گويا خودش براي
اثبات حقانيت خود ، از آتش گذشته و يا سينه ئ
خود را سوزانيده بوده است ( مانند داستان سياوش)
و اين چهارشنبه سوري هم به احتمال زياد گونه اي
آزمون آتش، يادگار آزمون آتش در آيين كهن ايران است.
برخي از آيين های جشن سوري
بوته افروزي ، آب پاشي و آب بازي ، فالگوش نشيني ، قاشق زني ، كوزه شكني ، فال كوزه ، آش چهارشنبه سوري ، آجيل مشگل گشا ، شال اندازي ، شير سنگی
( توپ مرواريد ) و � (علي بلوك باشي ، صص 63 � 57 ، بهرام فره وشي ، صص 49-44)
همچنين در جاهايی همچون شيراز ، كردستان و آذربايگان ، آداب و آيين ويژه و كهن تري وجود دارد . برای نمونه، سفره حضرت خضر ( ع ) و يا آب پاشي در سعديه كه ويژه ي شيراز است و يا سفره هاي خوراكي رنگيني كه در كردستان و آذربايگان آماده ميشود و نيز آيين آتش افروزي و شادماني همگاني مردم . برخي را عقيده بر اين است كه � جشن سوري � ( چهارشنبه سوري ) با مراسم مربوط به بزرگداشت فروهر درگذشتگان نيز پيوند و بستگي دارد. البته استاد مهرداد بهار با اين ايده ي فرجامين همداستان نيست. ( مهرداد بهار ، ص 234 )
و در پايان اميد است که همه ي هم ميهنان گرامی با برپاداشتن اين جشن و جشنهای ديگر ايران زمين در راه کوشش برای پدافند(دفاع) و نگهداری از اين آيين های کهن گام بردارند.
 

چهارشنبه سوری

عید هستشو سفر

همونطور که میدونید گروه روزنه برای عید دو تور گذاشته

که دومیش کویر مصر از 11 فروزدین الی 14 ام هستش

به احتمال 99 درصد من هم در این سفر هستم

منتظر حضور گرم شما هستم

 

پیشنهاد سفر برای عید

معرفي فيلم هاي سينمايي نوروز 1387 تلويزيون


90فيلم سينمايي و تلويزيوني در تعطيلات نوروزي سال 88 از شبكه‌هاي مختلف سيما پخش خواهد شد.
جشنواره نوروزي فيلم‌هاي سيما از سه شنبه 27 اسفندماه آغاز و تا جمعه 14 فروردين ماه ادامه خواهد داشت.
بنابر اين گزارش، اسامي فيلم هاي نوروزي سيما به تفكيك شبكه به شرح زير است:

شبكه يك سيما:
فيلم‌هاي سينمايي آغاز سحرگاه (27اسفند)، كودك و روباه (29 اسفند)، بماني هفتم (30 اسفند)، هياهوي بچه‌ها (1 فروردين)، ماه قرمز (2 فروردين)، مكزيكي (3 فروردين)، عنكبوت و رز (4 فروردين)، گراناز (5 فروردين)، ميليونر زاغه‌نشين (6 فروردين)، بيگانه‌اي پشت در (7 فروردين)، رفتن به خانه (8 فروردين)، بيرون از بهشت (9 فروردين)، پرنده كوچك (10 فروردين)، خشاب خالي (11 فروردين)، بهار شيرين (12 فروردين)، دختر جوان و گرگ‌ها (13 فروردين) و پايان بازي (14 فروردين) از شبكه يك سيما پخش خواهند شد.
فيلم سينمايي روز چهارشنبه 28 اسفندماه اين شبكه هنوز مشخص نشده است.

شبكه دو سيما:
فيلم‌هاي سينمايي راه حل نهايي (27 اسفند)، توطئه 1(28اسفند)، توطئه 2 (29 اسفند)، كلاه چرمي‌ها (30 اسفند)، ماه از روي سكو (1 فروردين)، دنياي بدون دزدها (2 فروردين)، حول حالنا1و2 (3 فروردين)، من و شيطان (5 فروردين)، مانگرو (6 فروردين)، شكست (7 فروردين)، اينجا بودن (8 فروردين)، عيد به خانه مي‌آيد (10 فروردين)، حلقه (11 فروردين)، تجارت جهاني (12 فروردين)، آقاي سه هزار (13 فروردين) و ماجراي دسپرو (14 فروردين) از شبكه دو سيما به‌روي آنتن خواهند رفت.
فيلم‌هاي سينمايي روز سه شنبه 4 فروردين و يكشنبه 9 فروردين ماه شبكه دو سيما هنوز مشخص نشده است.

شبكه سه سيما:
فيلم‌هاي سينمايي و تلويزيوني همكار جاسوس من (27 اسفند)، بدو بدو (28 اسفند)، دار و دسته فوتباليست‌ها (29 اسفند)، ده رقمي (30 اسفند)، بچه‌هاي آسمان (1 فروردين)، همسر دلخواه من (2 فروردين)، موميايي 3 (3فروردين)، پسرها سرباز به‌دنيا نمي‌آِيند (4 فروردين)، مردي به‌نام ييپ (5 فروردين)، اي دوست مرا به‌خاطر آور (6 فروردين)، شواليه تاريكي (7 فروردين)، رفيق بد (11 فروردين)، سرشاخ (12 فروردين)، خط آبي باريك (13 فرودين) و قهرمان تحت تعقيب (14فروردين) از شبكه سه سيما پخش خواهند شد.
شبكه سه سيما روز 8 فروردين ماه به دليل پخش زنده مسابقات فوتبال فيلم سينمايي نخواهد داشت و فيلم‌هاي روزهاي 9 و 10 فروردين ماه نيز هنوز مشخص نشده‌اند.

شبكه چهار سيما:
فيلم‌هاي سينمايي و تلويزيوني غار (27 اسفند)، با شركت پانچوويلا (28 اسفند)، در آينه (29 اسفند)، هواپيماها، قطارها و اتومبيل‌ها (1فروردين)، مسافران فضا (2 فرودين)، نخست وزير (3 فروردين)، غبار (5فروردين)، كليدهاي خانه (6 فروردين)، جزيره مسكوني (7فروردين)، ضيافت چيني (9 فروردين)، نه فرشته (10 فروردين)، مكس پين (13 فروردين) و گومورا (14 فروردين) روي آنتن شبكه چهار سيما خواهد رفت.
فيلم‌هاي سينمايي اين شبكه در روزهاي جمعه 30 اسفند،سه شنبه 4، سه شنبه11 و چهارشنبه 12 فروردين هنوز مشخص نشده‌اند.

شبكه تهران:
فيلم‌هاي سينمايي و تلويزيوني مارهاي آناكوندا (27 اسفند)، الواح زرين (28 اسفند)، دره گرگ‌ها (29 اسفند)، چند روز مهرباني (30 اسفند)، تحت تعقيب (1فروردين)، به‌نام پادشاه (2 فروردين)، هالك 2 (3 فروردين)، چاپلين (6 فروردين)، ترانسپورتر3 (7 فروردين)، به شمال خوش آمديد (11 فروردين)، آب و آينه (12 فروردين)، از بچه‌ها اجازه بگيريد (13 فروردين) و كلاه‌برداران (14 فروردين) فيلم‌هاي نوروزي شبكه تهران هستند.
فيلم‌هاي اين شبكه در روزهاي سه شنبه 4 فروردين، چهارشنبه 5 فروردين، شنبه 8 فروردين، يكشنبه 9 فرودين و دوشنبه 10 فروردين هنوز مشخص نشده‌‌اند.
منبع: فارس

 

سینما و تلویزیون

فیلمهای سینمایی تلویزیون در سال 88 و نوروز

چهره برگزیده ورزشی :

هادی ساعی / از زمین خاکی شهرری تا زمین طلایی پکن

عکس: هادی ساعی و خواهرش


چهره برگزیده اقتصادی :

محمد جابریان

شرکت فولاد خوزستان شرکتی دولتی است ، تا سال ها فروش چنین شرکتهایی به سرمایه گزاران بخش خصوصی امکان نداست اما پس از ابلاغ سیاستهای اصل 44 راه برای خرید چنین شرکتهایی باز شد و جابریان توانست در معامله ای شفاف 30 درصد سهام این شرکت بزرگ و قطب بزرگ فولاد کشور را خریداری کند


چهره برگزیده موسیقی :

همایون شجریان


بازیگر برگزیده زن :

لیلا حاتمی

بدون شرح ، او بهترین بازیگر زن در جشنواره فجر شد

فرزند مرحوم علی حاتمی بزرگ


بازیگر برگزیده مرد :

شهاب حسینی

بهترین بازیگر مرد در جشنواره فجر 87

گزارش تحلیلی مجله پر مخاطب موفقیت از موفق ترین چهره های سال 87

 

برترين های دنيا را ميشناسيد ؟

مرتفع ترين پايتخت جهان

مرتفع ترين پايتخت جهان، شهر لاپاز، در بوليوي است.
اين شهر 12 هزار پا از سطح دريا ارتفاع دارد.

بلندترين صداي جهان

بلندترين صداي جهان، صداي گردش زمين به دور خودش مي باشد
و آنقدر شديد است که اگر ما بشنويم فورآ خواهيم مرد.

زيباترين و بلندترين ساختمانها

ساختمان هاي شهر نيويورک در کشور آمريکا،
زيباترين و بلندترين ساختمان هاي جهان معرفي شده اند.


بلندترين کوه هاي جهان

عموما فکر مي شود که بلندترين کوه هاي جهان در تبت قرار دارد . ولي اگر خاطرات مسافران به قطب جنوب بررسي شود، آنان از کوه هايي صحبت کرده اند که بسيار بلندتر از اورست است .


بلندترين بادگير

بلندترين بادگير در ايران در شهرستان ابرکوه در استان يزد قرار دارد. اين بادگير زيبا به صورت يک بادگير بزرگ در پايين و يک بادگير کوچکتر برروي آن مي باشد.
اين بادگير در خانه آقازاده قرار دارد و مربوط به عصر قاجار مي باشد.


بلندترين جرثقيل سيار

جرثقيل 810 تني مارک "روزن کرانزک 10001" بلندترين جرثقيل سيار در جهان است.
قدرت بالابري ( حداکثر وزن بار ) آن 984 تن و طول بازوي متحرک آن 202 متر است.


بلندترين طناب

براي مسابقات طناب کشي که در جشنواره سالانه ناهاسيتي ( در اوکيناواي ژاپن ) در اکتبر 1995 برگزار شد، طنابي به طول 172 متر و قطر 1/54 متر از الياف گياه برنج تهيه گرديد.
وزن اين طناب عظيم الجثه 26/73 تن بود..


بلندترين مجتمع آپارتماني

ساختمان 100 طبقه موسوم به جان هنکاک سنتر در شهر شيکاگو، با 343/5 متر ارتفاع، بلندترين مجتمع آپارتماني در جهان به شمار مي رود.


بلندترين ساختمان بانک

ساختمان 72 طبقه فرست بانک تاور (First Bank Tower)
بانک مونترال در شهر تورنتو در کانادا با 284/98 متر ارتفاع، بلندترين ساختمان بانک در دنيا است.


بلندترين شمع

بلندترين شمع جهان در نمايشگاه استکهلم در سال 1897 به نمايش گذاشته شد
که ارتفاعش 24/38 متر و قطرش 2/59 متر بود.

 

برترين های دنيا را ميشناسيد ؟
 

 

مدل  دخترانه

 

 

 


مدل لباس جدید زنانه

مدل لباس کوتاه

مدل لباس


مدل لباس شیک زنانه  

مدل لباس 2

مدل لباس 1


مدل حجاب اسلامی

  

مدل لباس

1: برنامه ریزی کنید     2: کارهای بزرگ را به کارهای کوچکتر تقسیم کنید      3: کارهای سبک و سنگین را یکی در میان انجام دهید 4:استراحت دوست داشتنی داشته باشید    5: از دیگران کمک بگیرید    6 : از اشپزخانه شروع کنید     7: از خدمات شکرتهای خدماتی استفاده کنید     8: انعطاف پذیر باشید      9: کمتر آشپزی کنید     10:موسیقی مورد علاقه تان را گوش کنید    11: در شستشوی حمام وقت کمتری صرف کنید    12: یک بار بیشتر به خرید نروید     13: خوش اخلاق باشید    14: تاکسی سرویس نشوید

14توصیه برای خانه تکانی در شب عید

هفت چهره بانمک ورزش ایران!(جالب و بسیار خواندنی)

 

تازه طبع شوخی ورزشکاران ایرانی با اهدای سینی‌های گل آقایی به کار افتاده بود که (گل آقا) خاطره شد! از این افسوس بزرگ که بگذریم. دکان مزاح و مطایبه ورزشی ها در سال 87 هم رونق عجیبی داشت.
با ما در نگاهی به احوال 7 مرد بانمک ورزش ایران در سالی که گذشت همراه باشید.

هر روز با فیروز

چشمان از حدقه بیرون زده، آب و تاب فراوان، حرکت دست ها صورت گداخته، لحنی جدی و ناگهان متلکی آبدار که خبرنگاران را از خنده روی زمین پهن می کند! هر کجا نام شوخی و خنده باشد، اسم فیروز کریمی می درخشد.

فوق تخصص زخم زبان در فوتبال فارسی، پارسال هم نیش گزنده اش را بیکار نگذاشت و به زمین و زمان حمله کرد. گیر اساسی فیروز کریمی به استادیوم حافظیه مربوط می شد. بعد از بازی مقاومت و صبا، عمو فیروز در پاسخ به مسئولان هیات فوتبال فارس که ادعا کرده بودند، (ورزشگاه حافظیه هزار لوکس روشنایی دارد) گفت: (شاید منظورشان هزار لوس بود)

بعد از شکایت شیرازی ها، فیروز جدی تر شد و بعد از بازی برق و صبا ادامه داد: (دقت کردید پایه پروژکتورهای حافظیه 4 تا خیاباون پایین‌تره)؟! کریمی البته بعد از بازی اولش در شیراز، چند جمله هم راجع به تاریکی حافظیه توضیح داده بود: (لب خط ایستاده بودم که یک نفر نزدیک شد و گفت: بنشین سرجایت. گفتم، تو کی هستی؟ گفت: به تو مربوط نیست.. چراغ قوه انداختم، دیدم داوره)!

فیروزخان در پایان سال بعد از اصابت چند توپ به تیر دروازه حریفان صبا در ورزشگاه یادگار امام (ره) به مسئولان فوتبال قم توصیه کرد به جای تیر دروازه، از میلگرد استفاده کنند!


زبان تیز پا
اما خداداد عزیزی در سال سپری شده، سلطان حاشیه ها بود.. او بعد از یکی از دیدارهای پیام، با اشاره به بازی بد شاگردانش گفته بود: (بچه ها آنقدر بد بودند که زمین تا 2 سال نیاز به کود ندارد)! در شرایطی مشابه، عزیزی بعد از اشاره به بی پولی های تمیش، از هاشمی نسب و آرفی اسم آورد و گفت: (ما آنقدر بی‌پولیم که حتی هزینه فیزیوتراپی این چلاق ها را هم نداریم! )

غزال که هم اکنون دوران محرومیتش را می گذراند، یک بار هم دوار بازی پیام با پیکان را هدف گرفت: (این آقا نمی تونه چند تا گوسفند رو از خیابون رد کنه)! به هر حال عزیزی در سال 87 مدافع فتح سینی گل آقا بود و همه تلاشش را هم برای تکررا این عنوان به کار گرفت!


عزیزم من بچه را لوس کردم!

قد بلند، خوش‌پوش، چهارشانه، موهای جوگندمی و چشم و ابروی مشکی، با پست ریاست و حقوق مکفی..... علی کفاشیان می توانست یک مدل تبلیغاتی شود، اما خودش هم نفهمید دست سرنوشت چه طور به فوتبال حواله اش کرد!

یکبار عزیز محمدی در مورد ناهماهنگی های همیشگی کفاشیان گفته بود: (ایشان در کما هستند)! رییس فدراسیون فوتبال که معمولاً از هیچ چیز خبر ندارد (حتی اگر خلافش ثابت شود) در مورد اینکه چرا نمی تواند از رقبایی که بازی های دوستانه با تیم ایران را کنسل کنند غرامت بگیرد، ادعا کرد: (ما می خواهیم بگیریم، اما آنها نمی دهند!)

او که در بره‌ای مداوم وعده گزینش قریب الوقوع سرمربی تیم امید را می داد، یکبار در برنامه 90 گفت: (گفتم شنبه معرفی می کنیم، اما نگفتم کدام شنبه!)

بعد از جارو جنجال های مربوط به تبلیغات عجیب یک شرکت ماکارونی روی پیراهن تیم ملی (!) هم کفاشاین گفت: (نمی دانم چطور زر ماکارون رفت روی سینه بچه ها! کفاشیان را باید بیدار کرد، عید شده، شاید او هم کاری داشته باشد!


مصاحبه شونده از فقس پرید

توپ محمد مایلی کهن در سال 87 هم پر بود! یکبار به شفیع زاده گفت: (زمانی که شما تاتی تاتی می کردید، جلالی مربی بود)! و وقتی در آستانه به زندان رفتن قرار گرفت، ادعا کرد: (اگر به خاطر گفتن تاتی تاتی مرا به حسب می فرستید، پس همه مادران دنیا را زندانی کنید)

حاجی در پاسخ به علی آبادی که در توضیح دلایل انتصاب رئیس تربیت بدنی تهران از اصل و نسب داشتن او حرف زده بود، گفت: (آقای علی آبادی! مگر من مایلی کهن از زیر بوته به عمل آمده‌ام! )

مایلی کهن که دایی را با لفظ (آقا قلدره) خطاب می‌کرد و در کلاس های مربیگری، آرم کمپانی سرمربی تیم ملی را از روی پیراهنش می کند (!)، پس از متوقف کردن پرسپولیس در اولین بازگشتش به فوتبال گفت: (با توجه به تحصیلات و سوابق من، ریاست سازمان تربیت بدنی کم ترین حق من است! حاجی مایلی البته مثل یک دژبان هزار بار به کارت پایان خدمت افشین قطبی گیر داد و...)


امپراتور، جک شد!

اما افشین قطبی هم در سال 87 کم بذله گویی نکرد. یکبار در توضیح این که قبلاً گفته بود پدر مارکور مرده، اما بعداً مدعی شد پدر این مربی مریض شده، گفت: (اول به مارکو گفتند پدرت مرده، اما بعد رفت دید مریض شده)! انگار در برزیل رسم است به مرگ بگیرند تا طرف به تب راضی شود! امپراتور هم چنین در مورد غیبت توره هم گفته بود: توره رفته پیش مامانش!

او که تا پایان حضورش در ایران راضی نشد دوکارمو را هم بفرستد پیش مامانش! در توضیح دلایل قطع همکاری با پرسپولیس هم به نکاتی اشاره کرده بود که با اتکا به آنها می شد چند شماره مجله طنز منتشر کرد: (توپ در بازی با صبا باز بین 7 بازیکن رد شود و رفت تو گل! خب این مشکوک نیست!) تازه دوش های ورزشگاه راه آهن هم با زمین فاصله داشت.

اینترنت منزل هم که قطع بود و دور از ذهن نبود که اگر امپراتور مجبور می شد چند هفته دیگر در ایران بماند، برای خداحافظی سراغ بهانه هایی مهم تری بورد! (دوغ که می خورم خوابم می گیرد! این هم شد نوشیدنی که شما دارید! برج پیزا چرا در ایران نیست؟ به من گفته بودند ایفل هم اینجاست! فوتبالتان هم که 11 به 11 است. چرا نباید پرسپولیس با 2 بازیکن بیشتر از حریف به میدان برود؟!

البته ناگفته نماند قطبی پس از بازی رفت با ذوب آهن گفته بود؛ توپهای 30 به 70 را هم باید برای ما پنالتی بگیرند، یک بار هم گویا کاشانی زنگ می زند به تلفن منزل قطبی و امپراتور در حال پیچاندن طرف، یک سوتی جالب می دهد، (حاجی، من الان منزل نیستم، ابته شما این را بگذارید به حساب خوشمزگی یا نهایتاً مشکل زبانی.)


شوک و گاف به سبک اکبر
تلاش های مصنوعی میثاقیان برای تبدیل شدن به یک فیروز کریمی دیگر در سال 87 هم دنبال شد. وقتی استقلال اهوازی ها او را استخدام کردند، دنبال قهرمانی بودند، اما در کمال تعجب اکبر در مصاحبه‌ای گفت: (هر طور شده استقلال اهواز را در لیگ نگه می دارم. اگر نتوانستم خودم را می اندازم توی کارون!) خوب است میثاقیان در مصر تیم نمی گیرد وگرنه معلوم نیست با اهرام ثلاثه چه جمله هایی می ساخت!

اکبر که کماکان با ضرب و شتم�هایش شناخته می شود، در بازی با پرسپولیس دغاغله جوان را کتک زد و پس از آن با اعتراضات زیادی روبه رو شد اعلام کرد: این بچه گیج بود، خواستم بهش شوک وارد کنم! با بازی بعدتر اکبر اوتی پس از دریافت گل در دقیقه 90 به جان خودش افتاد و حسابی توی سرش زد.

پس از مسابقه هم گفت: می خواستم به خودم شوک وارد کنم. از کمیته انظباطی معذرت می خواهم که خودم را زدم. با این حال بزرگترین دسته گل میثاقیان مربوط می شود به کلمه‌ای که گفته می‌شود هنگم حضورش در برنامه نود از دهانش خارج شد.


سوتی نامجو جلوی مطر

اما برای اینکه نام مهندس علی آبادی را هم از قلم نیندازیم، مجبوریم به یکی از جلسات رئیس سازمان تربیت بدنی سرک بکشیم. مهندس که می خواست اطلاعات فوتبالی اش را ره رخ بکشد، به حضار گفت: (من خودم دیدم نامجو مطلق استپ سینه کرد، توپ افتاد جلوی پای مطر....) این در حالی است که نامجو مطلق 10 سال قبل از فوتبالیست شدن مطر بازنشسته شده بود!

علی آبادی همچنین در اوج فشارها برای کاهش تعداد تیم‌های لیگ برتر، ادعا کرد مردم در سفرهای استانی برای 30 تیمی شدن لیگ فشار می‌آورند و بهتر است لیگ حرفه�ای توسعه پیدا کند (!)

مهندس که اوایل سال ادعا کرده بود با 20 درصد توانش می‌تواند فوتبال را اداره کند، قبل از آغاز لیگ هشتم به همه تیم‌ها دستور داد 20 درصد از هزینه‌های جاری خود را کم کنند، اما خودش در پرسپولیس و استقلال، تا می‌توانسته بریز و بپاش کرد!
 

هفت چهره بانمک ورزش ایران!(جالب و بسیار خواندنی

بقا و یا از هم پاشیدگی یک رابطه به تک تک افرادی بستگی دارد که در آن رابطه قرار گرفته اند. شاید مسئله ای که در نظر یکی از طرفین به عنوان قاتل بالفطره رابطه قلمداد می شود، در نظر طرف مقابل چالش بزرگی به حساب نیاید.

مثلاً مبحث خیانت را در نظر بگیرید. اکثر روابط با خیانت نابود می شوند، اما با این حال روابطی هم وجود دارند که وقتی یکی از طرفین متوجه می شود شریک زندگی اش در خارج از رابطه به دنبال ارضای نیاز های خود می باشد، بیش از پیش به زندگی مشترک خود اهمیت می دهد و ارتباط آنها استحکام بیشتری پیدا کند.

چند روز پیش دختر خانمی در رادیو مشغول صحبت کردن بود؛ او می گفت بقای ارتباط آنها به این مطلب بستگی دارد که همسرش بتواند تمام سوال هایی که در مورد او پرسیده می شود را درست پاسخ دهد. شما را نمی دانم اما اگر من از همان ابتدا و پیش از ازدواج از شوهرم انتظار داشتم که تمام علایق و نیازهای مرا بداند، ارتباط ما در همان ابتدا نابود شده بود. اگر یک چنین انتظاراتی داشتم، زندگی مشترک ما برای 20 سال دوام پیدا نمی کرد.

اگر یکی از طرفین روز تولد و یا سالگرد خاصی را فراموش کند، باز هم احتمال از بین رفتن زندگی زناشویی وجود دارد. مسئله ای که حائز اهمیت می باشد طرز برخورد دو نفر در تمام روزهای سال است، نه یکی دو روز خاص در کل سال. همانطور که مشاهده می کنید دلایل از هم پاشیده شدن بنیان های خانوادگی متفاوت است و این امر مستقیماً به شخصیت و خصوصیات اخلاقی دو نفری که در ارتباط قرار گرفته اند، بستگی دارد. در برخی مواقع زمان وقوع اتفاقات هم مهم است.

  • یکی از بزرگترین قاتل های هر رابطه ای خیانت است. بسیاری از افراد در حال کشمکش و تقلا برای درک مقوله ی "خیانت" هستند. تلاش برای بازگرداندن اعتماد یکی از سخت ترین کارها در روابط است.

  • سوء استفاده و آزار و اذیت هم چیزی نیست که بتوان راحت از آن گذشت. هیچ کس نباید در معرض هیچ گونه آزار و اذیت فیزیکی، احساسی و یا اقتصادی قرار بگیرد. تنها پیشنهاد من به کسانی که مورد سوء استفاده قرار می گیرند خروج از ارتباط است، حتی اگر سوء استفاده ضمنی و موقتی باشد. آزار و اذیت های موقتی هم غیر قابل قبول هستند و به مرو زمان بد و بدتر می شوند. شما در صورتی می توانید به رابطه ادامه دهید که فرد رفتار خود را 100% ترک کرده باشد. بسیاری از افراد قول می دهند که کارهای غیر اخلاقی خود را کنار بگذارند، اما مطمئن باشید که باز هم آنرا تکرار می کنند؛ مگر اینکه شما یک موضع محکم گرفته و به شدت در مقابل آنها بایستید.

  • عدم توانایی در برقراری ارتباط کلامی و ناتوانی در مکالمه مناسب هم به عنوان یکی دیگر از قاتل های روابط به شمار می رود. بسیاری از زندگی های زناشویی  به دلیل عدم وجود درک متقابل و عدم توانایی کافی در برقراری ارتباط کلامی سودمند از میان رفته اند. زوج ها باید یاد بگیرند که چگونه می توانند به حرف های یکدیگر گوش بدهند. با اتکا به این شیوه بسیاری از روابط خوب از خطر مرگ نجات پیدا خواهند کرد.

  • اعتماد در هر رابطه ای مهم است. اگر اعتمادی در کار نباشد زنده نگه داشتن ارتباط دشوار و تقریباً غیر ممکن است. خیانت، قمار، شرابخواری، اعتیاد، و تنگناهای اقتصادی همه و همه به عنوان دلایل محکمی برای اعتماد نکردن به شریک زندگی محسوب می شوند. زندگی مشترک معمولاً تنها به این دلیل دوام پیدا می کند که هر دو طرف به هم اعتماد داشته باشند، به راحتی از اشتباهات یکدیگر بگذرند، ببخشند و فراموش کنند. تا زمانیکه نتوانید گذشته ی خود را فراموش کنید، توانایی نگاه کردن به آینده را پیدا نمی کنید.

  • حسادت زمانی ایجاد می شود که یکی از طرفین همچنان با خواستگارهای قبلی ارتباط داشته باشد. همچنین زمانیکه پای "فرزند" به زندگی باز شود این حالت پدید می آید. در این شرایط زندگی خوب دو نفره گذشته از میان می رود. در برخی موارد نمی توان منبع ایجاد حسادت را از میان برد. شاید بتوانید ارتباط خود را با دوستان و یا خواستگارها کم کنید اما نمی توانید فرزندتان را از پنجره بیرون بیندازید. رفع حسادت بر می گردد به نحوه ایجاد ارتباط کلامی مناسب. طرفین باید مشکلات خود را با یکدیگر در میان بگذارند و در مورد آن با هم بحث کنند و دلایل ایجاد حسادت را تشخیص داده و با هم راه حلی برای برطرف کردن آن پیدا کنند.

  • معمولاً زیاد اتفاق می افتد که فضای رمانتیک و عاشقانه ی ابتدایی هر ارتباط قدرت تشخیص افراد را از آنها می گیرد. و به مثابه آن نمی توانند تشخیص صحیحی در مورد این مطلب که از زندگی و از شریکشان چه می خواهند داشته باشند. چه تعداد از خانم ها تن به ازدواج می دهند بدون اینکه در مورد این مسئله که بچه می خواهند یا نمی خواهند با همسرانشان صحبت می کنند. خیلی لازم است که طرفین رک و راست حرف های خود را به یکدیگر بزنند. زمانیکه جاه طلبی ها و بلند پروازی های یکی از افراد با دیگری همخوانی نداشته باشد و طرف دیگر انتظارات متفاوتی از زندگی داشته باشد آنوقت مشکلات بسیار زیاد دیگری هم پیدا می شوند.. اینجاست که بازی شما در زمین دلخواه تبدیل به شرکت در بازی فاجعه آفرین زندگی می شود. زوجین می بایست به طور کامل صادق باشند: هم قبل از ازدواج و هم بعد از ازدواج؛ تا مطمئن شوند که کلیه ی آرزوها و خواسته هایشان برآورده می گردد.

  • مسائل مالی  فشار بسیار زیادی را بر روابط وارد می آورند. برخی از زن و شوهرها به جای اینکه بنشینند و مشکلات پایه ای خود را حل نمایند تنها به دلیل مسائل و مشکلات مالی از هم جدا می شوند. تحقیقات آماری گویای این مطلب هستند که پس از جدایی مسائل مالی برای افراد اهمیت اولیه را ندارند. چند وقت پیش در یک برنامه تلویزیونی زوجی را نشان می دادند که مدت 15 سال نزد مادر و پدرشان زندگی کرده بودند تا نهایتاً موفق به خرید خانه شده بودند. به نظر من شرایط آنها طوری بوده که حتماً فشار زیادی را تحمل می کردند. این را هم باید اضافه کنم که آنها 3 فرزند داشتند و اولین بچه خیلی زود به دنیا آمد و به همین دلیل خانم ترک کار کرد مجبور به مراقبت از او شد. با خودم فکر می کردم که اگر کمی دیرتر صاحب فرزند می شدند و هر دو برای خرید خانه تلاش می کردند، بهتر نبود؟ با این وجود آنها حتی از این شرایط سخت هم به راحتی بیرون آمدند و به اهداف خود رسیدند. اما چند تا زوج را می شناسید که با این وضعیت موفق به حفظ رابطه ی زناشویی خود می شوند؟

  • شاید کمی عجیب باشد، اما تعداد بسیار زیادی از افراد متاهل هستند که احساس تنهایی می کنند به وی‍ژه زمانی که همسرشان مجبور باشد ساعات زیادی را کار کند و دور از خانه باشد. اگر همسرشان پس از اتمام ساعات کاری به باشگاه، و یا خانه ی دوستان هم برود که فشار بیشتری بر روی طرف مقابل وارد می گردد. به هر حال باید تعادل میان مدت زمان کار، تنهایی، و با هم بودن برقرار باشد.

  • کمبود صمیمت باعث میشود که یکی از طرفین احساس کند دیگری او را به اندازه کافی نمی خواهد، دوستش ندارد و برایش بی ارزش است. حتی اگر زن و شوهر به جایی رسیده باشند که ارتباط جنسی هم نداشته باشند، هنوز راههای دیگری برای نجات رابطه وجود دارد. آنها می توانند کارهایی مثل بوسیدن، نوازش کردن، و در آغوش گرفتن را امتحان کنند. هنگامیکه صمیمت به طور کامل از میان می رود، طرفین احساس می کنند که طرف مقابل خواهان آنها نیست و به همین دلیل در جای دیگری به دنبال جبران این محبت می گردند.

  • بسیاری از افراد تصور می کنند که ارتباط زناشویی آنها زمانیکه تصور می کنند برای همسرشان خاص ترین فرد روی زمین نیستند تمام می شود. وقتی دو نفر وارد یک ارتباط جدی می شوند، تا حدی از فضای عاشقانه و رمانتیک ابتدای آشنایی کاسته می شود. دیگر خبری از دسته گل های رمانتیک، شام های دو نفره در بهترین رستوران ها، و گفتگوهای صمیمی پایان ناپذیر نخواهد بود. بچه هم که وارد رابطه می شود دیگر شرایط به طور کلی تغییر پیدا خواهد کرد. به همین دلیل به جای اینکه در این شرایط یکمرتبه روانه دادگاه خانوادگی شوید، سعی کنید مدت زمان بیشتری را در کنار هم سپری کنید و دوران خوش گذشته را باز آفرینی نمایید.

  • یکی دیگر از دلایل برهم خوردن ازدواج های چندین و چند ساله ازدواج بچه ها و رفتن آنها از خانه است. این زوج ها آنقدر زود صاحب فرزند شده اند که عمده وقت خود را بر روی بزرگ کردن بچه ها متمرکز نموده اند. زمانیکه بچه ها بزرگ شدند و خانه را ترک گفتند، زن و شوهر با هم احساس غریبگی می کنند، و نمی دانند که باید در کنار هم چه کاری انجام دهند. هنگامیکه بچه ها بزرگتر می شوند زوج ها باید سعی کنند که زمان بیشتری را در کنار هم بگذرانند، از با هم بودن لذت ببرند و زندگی دو نفره جدیدشان را امتحان کنند.

  • بی توجهی به خود هم می تواند یکی دیگر از دلایل بر هم خوردن روابط باشد به ویژه اگر فرد پیش از ازدواج خوش تیپ بوده باشد. بسیاری از افراد هستند که بعد از ازدواج بیش از اندازه احساس راحتی می کنند و هیچ تلاشی برای زیبا کردن خود نمی کنند.

این لیست مختصری بود از مسائلی که ممکن است اساس زندگی مشترک را بر هم بزنند. همانطور که افراد متفاوت هستند، زندگی های مشترک هم متفاوت هستند و اگر یکی از موارد ذکر شده در لیست بالا باعث بهم خوردن یک رابطه شود لزوماً دلیل برهم خوردن ارتباط دیگری هم نیست. بهترین راه برای نجات هر رابطه ای این است که دلیل مشکلات را پیدا کره و آنها را مرتفع سازید. البته شرط اول در این راه اراده و میل باطنی برای حل مشکل است

برای نجات هر رابطه گفتگو و برقراری ارتباط کلامی مناسب ضروری است. اگر با تمام وجود بخواهید رابطه ی خود را حفظ کنید مطمئن باشید که می توانید این کار ا انجام دهید.

 

قاتلین بالفطره روابط زناشویی

عکس های تیم های فوتبال پرسپولیس و استقلال تهران

 

هدیه ورزشی نوروز

6.jpg

آشپزی

به رسم عید ، ماهی قزل آلا

 

بخش محبوب حکایتنامه تقدیم به یکایک شما

در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه از جیب خود بیرون آورد، رو به آنها کرد و گفت: سکه را بالا می‏اندازم، اگر رو بیاید پیروز می‏شویم و اگر پشت بیاید شکست می‏خوریم. بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید. سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوق‏ العاده‏ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: قربان، شما واقعاً می‏خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟ فرمانده با خونسردی گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه رو بود


ایمان

مرد جوانی که مربی شنا و دارندهء چندین مدال المپیک بود٬ به خدا اعتقادی نداشت. او چیزهایی را که درباره خداوند میشنید مسخره میکرد. شبی مرد جوان به استخر سر پوشیده آموزشگاهی رفت. چراغ خاموش بود ولی ماه روشن بود و همین برای شنا کافی بود. مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه برود. ناگهان٬ سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد. احساس عجیبی تمام وجودش را فراگرفت. از پله ها پائین آمد و به سمت کلید برق رفت و چراغ ها را روشن کرد. آب استخر برای تعمیر خالی شده بود!


 

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس بیست دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه‏های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز دستهای حاضرین بالا رفت. این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آنرا روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت.
سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید. و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین‏طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که میگیریم یا با مشکلاتی که روبه‏رو میشویم، خم میشویم، مچاله میشویم، خاک‏آلود میشویم و احساس میکنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی اینگونه نیست و صرف‏نظر از اینکه چه بلایی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نمیدهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم پر ارزشی هستیم.


 

پسر کوچكي براي مادر بزرگش توضيح مي دهد که چگونه همه چيزها ايراد دارند : مدرسه، خانواده، دوستان و ... دراين هنگام مادربزرگ مشغول پختن کيك است، از پسر کوچولو مي پرسد که آيا کيك دوست دارد و پاسخ کوچولو البته مثبت است.
- روغن چطور ؟
- نه !
- وحالا دو تا تخم مرغ.
- نه ! مادربزرگ.
- آرد چي؟ از آرد خوشت مي ياد ؟ از جوش شيرين چطور؟
- نه مادر بزرگ ! حالم از آنها به هم مي خورد.
- بله ، همه اين چيزها بد به نظر مي رسند. اما وقتي به درستي با هم مخلوط شوند ، يك کيك خوشمزه درست مي شود. خداوند هم به همين ترتيب عمل ميكند .خيلي از اوقات تعجب مي کنيم که چرا خداوند بايد بگذارد ما چنين دوران سختي را بگذرانيم. اما او مي داند که وقتي همه اين سختي ها را به درستي در کنار هم قرار دهد، نتيجه هميشه خوب است ! ما تنها بايد به او اعتماد کنيم، در نهايت همه اين پيشامد ها با هم به يك نتيجه فوق العاده مي رسند.


 

چند قورباغه از جنگلي عبور مي کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند. بقيه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتي ديدند که گودال جقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند که : "ديگر چاره اي نيست، شما به زودي خواهيد مرد".
دو قورباغه، اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان کوشيدند که از گودال بيرون بپرند. اما قورباغه هاي ديگر، دائماً مي گفتند که : "دست از تلاش برداريد، چون نميتوانيد از گودال خارج شويد، به زودي خواهيد مرد". بالاخره يكي از قورباغه ها، تسليم گفته هاي ديگر قورباغه شد و دست از تلاش برداشت. او بي درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد.
اما قورباغه ديگر با حداکثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي کرد. بقيه قورباغه ها فرياد مي زدند که دست از تلاش بردار، اما او با توان بيشتري تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد.
وقتي از گودال بيرون آمد، بقيه قورباغه ها از او پرسيدند: "مگر تو حرفهاي ما را نشنيدي؟". معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع، او در تمام مدت فكر مي کرده که ديگران او را تشويق مي کنند.


 

در بيمارستاني، دومرد بيمار در يك اتاق بستري بودند. يكي از بيماران اجازه داشت هر روز بعد از ظهر يك ساعت روي تختش بنشيند. تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود. اما بيمار ديگر مجبور بود هيچ تكاني نخورد و هميشه پشت به هم اتاقيش روي تخت بخوابد. آنها ساعتي با يكديگر صحبت مي کردند، از همسر، خانواده، سربازي يا تعطيلاتشان با هم حرف مي زدند.
هر روز بعد از ظهر، بيماري که تختش کنار پنجره بود، مي نشست و تمام چيزهايي که بيرون از پنجره مي ديد، براي هم اتاقيش توصيف مي کرد. بيمار ديگر در اين ساعت با شنيدن حال و هواي دنياي بيرون، روحي تازه مي گرفت. اين پنجره، رو به پارك بود که درياچه زيبايي داشت. مرغابيها و قوها در درياچه شنا مي کردند و کودکان با قايقهاي تفريحي شان در آب سرگرم بودند. درختهاي کهن، به منظره بيرون، زيبايي خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دوردست ديده مي شد. همان طور که مرد کنار پنجره اين جزئيات را توصيف مي کرد، هم اتاقيش چشمانش را مي بست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم مي کرد.
روزها و هفته ها سپري شد. يك روز صبح، پرستاري که براي حمام کردن آنها آب آورده بود، جسم بي جان مرد کنار پنجره را ديد که در خواب و با آرامش از دنيا رفته بود. پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند. مرد ديگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار اين کار را با رضايت انجام داد و پس از اطمينان از راحتي مرد، اتاق را ترك کرد. آن مرد به آرامي و با درد بسيار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد. بالاخره او مي توانست اين دنيا را با چشمان خودش ببيند.
در کمال تعجب، او با يك ديوار مواجه شد. مرد ، پرستار را صدا زد و پرسيد که :"چه چيزي هم اتاقيش را وادار مي کرده چنين مناظر دل انگيزي را براي او توصيف کند؟". پرستار پاسخ داد : "شايد او خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلاً نابينا بود و حتي نمي توانست ديوار را ببيند".


 

خانمي طوطي اي خريد، اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند. او به صاحب مغازه گفت: "اين پرنده صحبت نمي کند". صاحب مغازه پرسيد: "آيا در قفس طوطی آينه اي هست؟طوطيها عاشق آينه هستند، آنها تصويرشان را در آينه مي بينند و شروع به صحبت مي کنند. آن خانم يك آينه خريد و رفت. روز بعد باز آن خانم برگشت و گفت: "طوطي هنوز صحبت نمي کند". صاحب مغازه پرسيد: "نردبان چه؟ آيا در قفسش نردباني هست؟ طوطيها عاشق نردبان هستند". آن خانم يك نردبان خريد و رفت.
اما روز بعد باز هم آن خانم آمد. صاحب مغازه گفت: "آيا طوطي شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟! خوب مشكل همين است. به محض اينكه شروع به تاب خوردن کند، حرف زدنش تحسين همه را بر مي انگيزد". آن خانم با بي ميلي يك تاب خريد و رفت. وقتي آن خانم روز بعد وارد مغازه شد، چهره اش کاملاً تغيير کرده بود. او گفت: "طوطي مرد".
صاحب مغازه شوکه شد و گفت: "واقعا متاسفم، آيا او يك کلمه هم حرف نزد؟"  آن خانم پاسخ داد: "چرا! درست قبل از مردنش با صدايي ضعيف از من پرسيد که آيا در آن مغازه، غذايي براي طوطي ها نمي فروختند؟"


ميان خواب و بيداري

در شهري مادر و دختري بودند که عادت داشتند در خواب راه بروند! در يكي از شبهاي تابستان آرام و زيبا، مادر و دختر طبق عادت هميشگي شان در خواب راه رفتند و در باغ مه گرفته شان به هم رسيدند.
مادر به دخترش گفت: "هلاك شود آن دشمن بدخوي من! تو جواني مرا تباه کردي تا زندگي خود را بر ويرانه هاي زندگاني ام آباد کني. اي کاش مي توانستم تو را به قتل برسانم!". دختر پاسخش داد و گفت: "اي زن نفرين شده و پست و خودخواه! اي کسي که سد راه آزادي من شده اي! اي کسي که دوست مي دارد زندگي ام را انعكاس زندگي فرسوده ي خود کند! آيا شايسته ي هلاك نيستي؟".
در همين اثنا بود که خروس بانگ زد و هر دو در حالي که در باغ راه مي رفتند از خواب بيدار شدند. لذا مادر با مهرباني گفت: "اين تو هستي اي کبوتر من!". دخترش با صداي شيرين پاسخ داد و گفت: "آري! من هستم اي مادر مهربانم!"

به اين ميگن خيابان ورود ممنوع 

گفتم كه , بعضي چيز ها تو قلب آدمهاست , بدجنسي , رذالت و پستي و ...  و همين طور

 نيكي , مهرباني , مردانگي و...

هيچكس نميتونه بگه اين ملت بدن يا اون ملت خوبن

ميگم عمر راننده به دنيا بود با اين تصادف . فقط چند سانتي متر ديگه كافي بود كه جريان تراژدي بشه .

گهي زين به پشت و گهي پشت به زين

بابايي , بلند شو , پام شكست , اگه مامان بياد خودت ميدوني چه بلايي سرت مياره , ماماني ,

 منو سپرده دست تو يا تو رو سپرده دست من ؟ بلند شو ديگه نوبت منه بخوابم .

بدون شرح

شكار ممنوع

چقدر هم گوش كردن

عکس

حرف آخر :

اینجانب وحید محمدی از طرف خودم سال نو رو به همتون تبریک میگم و امیدوارم سالی پر برکت رو پیش رو داشته باشید

این آخرین شماره زوم بود تا تاریخ 15 فروردین به خدا میسپارمتون

ایمیل من : Vahid_rebel@yahoo.com   وبلاگ من : http://rebelman.blogfa.com

در سفر کویر مصر روزنه امیدوارم ببینمتون

امیدوارم زوم شماره 5 ویژه نوروز هم شما رو رازی کرده باشه

صمیمانه منتظر نظرات شما هستم ، کافیست به وبلاگ زوم بروید به آدرس:

http://zoom-rozaneh.blogfa.com

بدرود تا درودی دیگر

وحید محمدی(ربل من)

 


'کاری از : وحید محمدی (ربل من)

درباره : http://360.yahoo.com/vahid_rebel

ایمیل : vahid_rebel@Yahoo.com

وبلاگ: http://rebelman.blogfa.com       www.rebelman.ir