آخرین جملات افراد مختلف قبل از مرگ! یک الکتریسین: خوب حالا روشنش کن… یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟ یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره… یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بی خطره؟ یک پزشک: راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه… یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره… یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد… یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست… یک چترباز: پس چترم کو؟ یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد… یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟ یک خونآشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه! یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود! یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی… یک دوچرخه سوار: نخیر تقدم با منه! یک دیوانه: من یه پرنده ام! یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟… یک غواص: نه این طرفها کوسه وجود نداره… یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم… یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم… یک قهرمان: کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند… یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید! یک مهندس کامپیوتر: هارددیسک پاک شده است… یک گروگان: من که میدونم تو عرضه شلیک کردن نداری… یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بی خطره… یک متخصص خنثی کردن بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه… یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه! یک ملوان: من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم؟ یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم… یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک: گفتی تا چند بشمرم؟ |
No comments:
Post a Comment