مجله سرگرمی روزنه(شماره21)
================================================================================
متن های برگزیده ی هفته:
وقتی تو کسی را می بخشی بدان معنی نیست که او لیاقت بخشش دارد بلکه بدان معنی است که تو لیاقت به آرامش رسیدن را داری.
=====================
درباره ی انسانها از روی سوالاتی که می پرسن قضاوت کن ..نه جواب هایی که میدن
ولتر
+++++++++++++++++
+++++++++++++++++++++++
معمای هفته
--------------------------------------------------------------------------------
شنهای زمان :
دو ساعت شنی قدیمی در اختیار شماست . در یکی از آنها 7 دقیقه طول می کشد تا شنها از سوراخ میان دو محفظه رد شود و در دیگری 11 دقیقه .
مسئله ما یافتن کارآمدترین روش استفاده از این دو ساعت شنی برای اندازه گیری زمان 19دقیقه ای پخت کامل یک تخم مرغ آب پز است .
جواب پایین همین ایمیل
--------------------------------------------------------------------------------
اس ام اس و جوک
با نشکر از مرضیه
گل خوشگل پشت ويترين گل فروشي ديدم!!!
به فروشنده گفتم :اون گل چند؟
گفت:اون گل نيست........آينه ست.
.......................................................
هر چند مال من نشدي ولي ازت خيلي چيزا ياد گرفتم.
ياد گرفتم به خاطر کسي که دوسش دارم بايد دروغ بگم.
ياد گرفتم هيچ وقت هيچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره.
ياد گرفتم تو زندگيم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه اي بشکنم.
ياد گرفتم گريه هاي هيچ کس رو باور نکنم.
ياد گرفتم بهش هيچ وقت فرصت جبران ندم.
ياد گرفتم هر روز دم از عاشقي بزنم ولي خودم عاشق نباشم
...........................................................
هنوز در پی جراح زبر دستی میگردم که سرنوشت مرا به تو پیوند بزند
...................................................
الهی تو خورشید بشی و من زمین
تا سالی یک بار من دور تو بگردم
و سالی 365 روز تو دور من بگردی
.................................................
من يه ليوان چاي داغ رو به تو ترجيح مي دم .
چون چاي فقط زبونم رو مي سوزونه . ولي تو دلمو
...........................................
شنيده ام كه شقايق ها هرگز نمى ميرند
پس تورا دوست دارم تامرك شقايق ها
..........................................
افتخار در خشک کردن قطره ي اشک است
نه جاری ساختن سيل خون
...............................................
دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی،
به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم."
...................................................
اس ام اس ها گاهی پيامی ندارن
فقط ارسال ميشن که باور کنی
اونی که فکرشو نميکنی الان به يادته
...................................................
سرسبزترين سبزها تقديم تو باد . . . . . . . سازمان پخش علوفه دام !!!!...
...................................................
به مجنون زد شبی لیلی اس ام اس
که آخر تا به کی تاخیر و فس فس؟
اگر عقدم نخوانی سال جاری
روم تهران، شوم دختر فراری!
...................................................
به یارو می گن...
...
...
...
...
...
به تو چه که به یارو چی می گن؟ اگه بگن آشغالارو ببر پایین حال نداری! اما برای فضولی این همه راه میای پایین!
برات اون پایین یه SMS نوشتم. برو پایین بخونش.
...
...
...
...
...
SMS
...................................................
این SMS را تنها افراد خوشتیپ و خوشگل می تونن بخونن:
...
"���j���"
...
چیه؟ نکنه توقع داری بتونی بخونیش؟
...................................................
به ده دليل دوستت دارم، ٩تاشو نمي دونم يكيشم يادم رفته!
...................................................
مشترك محترم! لطفا جهت عدم قطع ارتباط نسبت به واريز قبض اقدام نماييد
از طرف پاچه خوار مخابرات
...................................................
� جیک . جیک . جیک . جیک
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی
(ستاد سرشماری جوجه های آخر پاییز)
...................................................
� ستاد سرشماري جوجه ها اعلام كرد: به علت در دسترس نبودن تعدادي از جوجه ها در آخر پاییز، سرشماري تا پایان زمستان تمدید شد.
...................................................
� این هفته سعی كن در دسترس باشی تا در سرشماري جا نمونی.
آخر پاییز نزدیکه، و وقت ما هم محدود!
(ستاد سرشماری جوجه های آخر پاییز)
...................................................
� آخر پاييز شد، هنوز نشمردنت! بهت تبریک می گم. يه بارم تو رو آدم حساب كردن!
...................................................
به نام آن كس كه طاووس را آفريد، تا بوقلمونی مثل تو قيافه نگيره!
...................................................
پسره داشت گريه می کرد باباش پرسيد چی شده؟ گفت : عاشق شدم ! باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟ گفت : هر کسی که شما صلاح بدونيد !...
......................................................
احتمال ديده شدن وصله ي شلوارش بيشتر مي شود. اديسون
.....................................................
شايد زندگي، آن جشني نباشد كه ما آرزويش را داشتيم،
اما حال كه به آن دعوت شده ايم بگذار تا ميتوانيم زيبا برقصيم تا پشيمان نشويم
.............................................
انگليسي: زن فقط يک چيز را پنهان نگاه ميدارد آنهم چيزي است که نميداند.
هلندي: وقتي زن خوب در خانه باشد، خوشي از در و ديوار مي ريزد.
استوني: از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقير زن بگير.
....................................................
يه روز يه یارو داشته به روی خودش اب يخ مي ريخته.
يكي مي بيندش و ازش مي پرسه چرا همچين مي كني؟
ميگه مي خوام سرما بخورم. میپرسه چرا؟
ميگه اخه يه پني سيلين تو خونه دارم داره تاريخ مصرفش ميگذره
.............................................................
خدايا! ما اگر بد کنيم،تو را بنده هاي خوب بسيار است،
تو اگر مدارا نکني ما را خداي ديگر کجاست ؟
+++++++++++
حکایت
روزي از روزها پدري از يک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستايي برد تا او دريابد مردم تنگدست چگونه زندگي ميکنند. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ي خانوادهاي بسيار فقير سر کردند و سپس به سوي شهر بازگشتند. در نيمههاي راه پدر از فرزند پرسيد: خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟
- خيلي خوب بود پدر.
- پسرم آيا ديدي مردم فقير چگونه زندگي ميکنند؟
- بله پدر، ديدم...
- بگو ببينم از اين سفر چه آموختي؟
- من ديدم که ما در خانه ي خود يک سگ داريم و آنان چهار سگ داشتند. ما استخري داريم که تا نيمههاي باغمان طول دارد و آنان برکهاي دارند که پاياني ندارد، ما فانوسهاي باغمان را از خارج وارد کردهايم، اما فانوسهاي آنان ستارگان آسمانند؛ ايوان ما تا حياط جلوي خانهمان ادامه دارد، اما ايوان آنان تا افق گسترده است. ما قطعه زمين کوچکي داريم که در آن زندگي ميکنيم، اما آنها کشتزارهايي دارند که انتهاي آنان ديده نميشود؛ ما پيشخدمتهايي داريم که به ما خدمت ميکنند، اما آنها خود به ديگران خدمت ميکنند؛ ما غذاي مصرفيمان را خريداري ميکنيم، اما آنها غذايشان را خود توليد ميکنند؛ ما در اطراف ملک خود ديوارهايي داريم تا ما را محافظت کنند، اما آنان دوستاني دارند تا آنها را محافظت کنند.
آن پسر همچنان سخن ميگفت و پدر سکوت کرده بود و سخني براي گفتن نداشت. پسر سپس افزود:
- متشکرم پدر که نشان دادي ما چقدر فقير هستيم!
انیس الدوله سوگلی ناصر الدین شاه - اگه این سوگلی اش بوده بقیه دیگه چی بودند
پند و نکته
در زمان های گذشته ، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینكه عكس العمل مردم را ببیند ، خودش را جایی مخفی كرد
بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند
بسیاری هم غرولند می كردند كه این چه شهری است كه نظم ندارد و حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است
با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط راه بر نمی داشت . نزدیك غروب ، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد
بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی كه بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد
ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد
پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:
هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسانها باشد
No comments:
Post a Comment