مجله سرگرمی روزنه شماره 28 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ جمله های برگزیده هفته بشر به خوشبختی خیلی زود عادت می کند و چون خیلی زود عادت می کند خیلی زود هم فراموش می کند که خوشبخت است . ------------------------- شخصي که امروز زير سايه اي ارميده ، مديون کسي است که مدت ها قبل درختي کاشته . وارن بوفه ______________________________ معمای این هفته -------------------------------------------------------------------------------- مردی به شهري وارد شد و تصميم گرفت نزد سلماني برود . آن شهر دو سلماني بيشتر نداشت. وقتي مرد به سراغ اولین سلماني رفت، او را با سر وصورتي آشفته و هنگامي كه به سراغ دومين سلماني رفت، او را با موهايي بسيار مرتب و زیبا يافت. لذا تصميم گرفت نزد نخستين سلماني برود . چرا او چنين تصميمي گرفت؟ جواب آخر همین ایمیل فتو کاتور اس ام اس و جوک با تشکر از مرضیه :یارو به دوستش می گه کجا می ری؟ می گه می رم مراسم هفته نیروی انتظامی، تو نمیای؟ حیف نون می گه: نه، تو برو، من برای مراسم چهلمش میام! ----------------------- تعیین جایگاه واقعی شما در بهشت و جهنم به صورت رایگان توسط افسانه بایگان! با ما تماس بگیرید... ----------------------- زندگی مانند گیتاریست که گاهی نوای غمگین می نوازد و گاهی نوای شاد... امیدوارم که گیتار زندگیت همواره بندری بنوازد. ----------------------- : اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده... بزن تو سرش، چون جوون باید یاد بگیره که روی پای خودش بایسته! ----------------------- یه قورباغه با یه اردک ازدواج می کنه، اگه گفتی بچه شون چی می شه؟ بچه دار نمی شن... براشون دعا کن و این پیغام رو واسه 10 نفر بفرست تا امشب یه خبر خوب بهت برسه... لطفاً کوتاهی نکن. یه نفر نفرستاد بچش قورباغه شد! ----------------------- معلم کلاس اول از ساسان کوچولو می پرسه ..اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به سمیرا..3 تاشو بدی به مریم و یه دونه هم بدی به شراره اونوقت چی خواهی داشت؟؟؟ ساسان میگه .خوب معلومه 3 تا دوست دختر جدید ----------------------- به پيره زنه ميگن : ننه ؛ شوهرت بديم يا بفرستيمت مکه؟؟ ميگه: ننه ؛ مکه که فرار نميکنه!!! ----------------------- یارو می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه. آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست. حیف نون می گه: ببخشید... بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه\ ------------------------------------- ! ----------------------- دختر و پسری مشغول چت در اینترنت هستند. پسر: تو احتمالاً خیلی زیبا هستی! دختر: به چه دلیلی این طور فکر می کنی؟ پسر: خوب، طبیعت حتماً این خنگی تو را به نحوی باید تلافی کرده باشد!!! ----------------------- اولی: مدل جدید پیکان ضربه ی بزرگی بر پیکر صنایع خودرو سازی ژاپن وارد کرد. دومی: چطور؟ اولی: با دیدن این مدل جدید، تمام صاحبان و مهندسان اتوموبیل سازی ژاپن از خنده مردند!!! ----------------------- یارو می ره یه طوطی می خره، روز بعد می ره مغازه به مغازه دار می گه: این طوطیه حرف نمی زنه! مغازه داره می گه: توی قفسش آینه هست؟ چون طوطیها عاشق آینه هستن، خودشونو توش می بینن شروع می کنن به حرف زدن. یارو یه آینه می خره و می ره. روز بعد میاد توی مغازه میگه: هنوز طوطیه حرف نمی زنه. مغازه داره میگه: توی قفسش تاب داره؟ چون طوطیها عاشق تاب هستند. یارو یک تاب می خره و می ره. روز بعد میاد توی مغازه ناراحت و غم زده می گه: طوطیه مرد. صاحب مغازه می گه: یعنی اون حتی یک کلمه هم حرف نزد؟ می گه: چرا، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت: توی اون مغازه غذای طوطی نمی فروختند!؟ ----------------------- جيرجيرک به خرس گفت:دوستت دارم خرس گفت:الان وقت خواب زمستانيه منه،6 ماه ديگه بيا تا در موردش با هم حرف بزنيم. وقتي خرس از خواب بيدار شد جيرجيرک رو نديد!! خرس نميدونست جيرجيرک فقط 3 روز زندگي ميکنه! ----------------------- برو پايين . . . . . . . . بازم پايين تر . . . . . . . . . حالا که تا پايين ميري آشغالاي ما را هم بذار دم در ----------------------- اگه چشمم تو رو خواست قول میدم چشممو ببندم، اگه زبونم تو رو خواست قول میدم گازش بگیرم ، اما اگه دلم تو رو خواست چه کار کنم.؟؟ ----------------------- الماس کربنی است که تحت فشار به اين زيبايی و گران قيمتی در آمده... فشار زندگی را تحمل کن تا ارزشمند شوی... ---------------------------\ ----------------------- وصیت کردم بعد مرگم قلبمو اهدا کنن اما گفتن اجازه صاحبش لازمه . اجازه میدی ؟ ----------------------- اگه کوه باشی استواری ، اگه دريا باشی روانی، اگه رود باشی بلندی ، اگه آسمان باشی وسيعی، اگه خورشيد باشی پر حرارتی ، اگه آدم باشی يه اس ام اس ميفرستی !!! ----------------------- از باتو بودن برایم عادتی ساختی که هرگز بی تو بودن را باور نمی کنم ... ------------------ ----------------------- امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساسی باشد، اما ... عزیزی نباشد! ----------------------- قلبمو هدیه می دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی ____________________. حکایت آین حکایت رو از دست ندین ..واقعا جالبه شهری بود که همة اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانة یک همسایه.حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانة خودش که آنرا هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید. دادو ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها. دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده. روزی، چطورش را نمیدانیم؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد. شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتدبرای دزدی، شامش را که میخورد، سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان. دزدها میامدند؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند و میرفتند. اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود. هرشب که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روز بعد هم چیزی برای خوردن ندارد. بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمیگشت؛ ولی دست به دزدی نمیزد. آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود. میرفت روی پل شهر می ایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد به خانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبردقرار گرفته است. در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندار خود را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود. چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بودکه این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود! او اجازه داده بود دار وندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یکنفر بود که پس از سرقت شبانه از خانة دیگری، وقتی صبح به خانة خودش وارد میشد،میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبردمیزد.به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمیزدرفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس، کسانیکه دفعات بیشتری به خانة مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به دردنخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روزبه روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند. به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار،این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفتة شهر را آشفته تر میکرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند. به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند،متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و به این فکر افتادند که "چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها به جای ماهم بروند دزدی". قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند: آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردندسر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و آن دیگری هم از ... . اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست، آنها که پولدارتربودند و ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند. عده ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند. ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی میکشیدند، فقیر میشدند؛ چون فقیرها در هر حال از آنها میدزدیدند. فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را درمقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، ادارة پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد. به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر ازدزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمیاوردند. صحبتها حالا دیگر فقط از دارا وندار بود؛ اما در واقع هنوز همه دزد بودند. تنها فرد درستکار، همان مرد اولی بود که ما نفهمیدیم برای چه به آن شهر آمد وکمی بعد هم از گرسنگی مرد. به نقل از کتاب : شاه گوش ميکند؛ ايتالو کالوينو؛ __________________________\ _________________ . به گزارش برنامه خبری ترکیه به نام "آنا هابر"، قوانین ذیل از جمله عجیب ترین و خنده دارترین در نوع خود اعلام شدند: 1- جویدن آدامس در اماکن عمومی سنگاپور ممنوع است. 2- تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند. 3- مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود. 4- در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود. 5- در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است. 6- در تایلند همه در سینما مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند. 7- در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد. 8- در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان ردشدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند. 9- در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شد، به اعدام محکوم می شد. 10- تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور تصادفی انتخاب کنند. ------------------------------------- --------------------------------- بيست و شش آوريل سال 2003 بود که ��آرون رالستون�� برای کوهنوردی به تنهايي از شهر خارج ميشود. ولي از شانس بد او کوه ريزش ميکند و دست او زير تخته سنگي گير ميکند . اگر به تصوير پايين نگاه کنيد، عکسي را مشاهده ميکنيد که آرون در آن لحظه از خودش عکس گرفته است! او با اين اميد که کسي به کمک او خواهد آمد شش روز را به انتظار کمک ميماند ولي روز ششم احساس ميکنيد که دستش به شدت عفونت کرده است و چاره ای جز قطع آن ندارد . او با وارد کردن سنگيني خود بدستش، آن را از دو جا ميشکند و بعد چاقوی شکاری خود را از جيب در ميآورد و دست خود را بدون هيچگونه آرامش بخشي ميبرد و بدين طريق جان خود را نجات ميدهد. واقعا فکر ميکنيد اگر چنين قدرت و اعتماد به نفسی در تمام انسانها وجود داشت چی در انتظار دنيا بود؟ !!! =================== کاریکاتور هفته طنز هفته نامه كاركنان وزارت كشور: ما هم مي گوييم مدرك كاغذ پاره اي بيش نيست! بايد تاسف خورد به حال آنهايي كه سواد را با فوق ليسانس و دكترا كه هر دويشان كاغذ پاره هايي بيش نيستند مي سنجند، آيا براستي مدرك تحصيلي با بليط اتوبوس فرقي مي كند؟ هر دويشان كاغذ پاره هستند، با اين تفاوت كه لااقل با بليط اتوبوس مي شود سوار اتوبوس شد، اما با مدرك خير! اگر آقايان اندكي به حافظه تاريخي شان رجوع كنند در مي یابند كه هيچ كدام از نوابغ دوران هاي گذشته در گير و دار اين مدارك نبودند، به عنوان مثال بر گرديد به دوران كودكي خويش و پرفسوري به نام "پرفسور بالتازار"، ايشان نه تنها دكتر هم نبود بلكه سيكل هم نداشت، اما همانطور كه در كارتون هايش مي ديديم همش چيزاي باحال اختراع مي كرد و همه هم به او مي گفتند "پرفسور"! --------------------------------------------- Do you know me ? +-*۱۸ - کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا که هنگام سخنرانی آقای متکی چشمانش را به نشانه کلافگی گرداند و پوزخند زد همچنین به گزارش آسوشیتدپرس وی هنگام حرکت در یکی از راهروها متوجه میشود که هیات ایرانی از آن سوی راهرو در جهت مخالف در حال حرکت است. همین امر باعث میشود که رایس و همراهانش در مقابل چشم دهها خبرنگار عمداً مسیر خود را کج کنند تا با هیات ایرانی مواجه و��چشم توی چشم�� نشوند! ( متکی گفت که نگران این کار رایس نیست و گفت: ��معمولا ما به عنوان مسلمان با خانم ها دست نمی دهیم، مرا ببخشید، اما ما خیلی به خانم ها احترام می گذاریم. �� وی افزود که راه های دیگری برای رساندن پیام ایران وجود داردو نیازی نیست که منتظر دیدن کسی باشیم. و اکنون افشای نامه فوق محرمانه ی ( میم ��� میم ) به کاندولیزا رایس توسط افشاگر! Dear kandooliza ! Hello My name is manoochehre motaki ! Do you know me ? No? I am your topol and lovely hamta, in Islamik Refubric Of IRAN! Hala Do you remember ? Why do you pooz khand me in iraq conference? Az a nice girl like you, this kar is very bae���id. DO you are bad and bi adab girl ? Why do you always escape me ? I have shakh ? Do you tars me ? I know you love me, and can���t face to face with me. But Pliz don���t do in karo with me ! I don���t had taghat of doorie you ! I know boosh don���t let you to mozakere with me. Boosh is very bad. Don���t goosh boosh. She wants to eghfal you and then shoot you out of 2lat. she is nejat parast and wants to kill all meshki person in iraq. And one they kill you ! So dear kandoliza rice, I comment U come to my country and work 4 me. Okay ? If U biay inja very good mishe, medooni we can mozakere together in the park, and serve the best nahar with best RICE and salad in the best resturan. Okay ? So I w8 4 U ! I shomaresh the second to mozakere whit U, face to face and eye to eye and ��� filter ��� ATTENTION : Dont POOZ KHAND & Escape me again, if you DO this kar , I DO YOU ! and I service your dahan and I say to the all people that your family ( rice ) meanse berenj and this is very mozhek ! Afarin good girl ! khodafezi ---------------------------------- ______________________________ اگر گفتيد فرق ما چيه؟!!!! اگر گفتید فرق واحد پول ایران و انگلیس چیه؟ در انگلیس شما يك كيف اسکناس مي بريد و با اوون ماشين مي خريد....اما در ايران شما يك ماشين اسكناس مي بريد و با آن يك كيف مي خريد. اگر گفتيد فرق گردش در تهران و پاريس چيه؟ در پاريس هر وقت خواستيد گردش كنيد از ماشين پياده مي شيد و در تهران هر وقت خواستيد گردش كنيد سوار ماشين مي شيد. اگر گفتيد فرق يك تخم مرغ در تهران و در مسكو چيه؟ در مسكو اگر تخم مرغ را زير مرغ بگذارند بعد از 21 روز احتمالا يك جوجه از تخم بيرون مي آيد....اما در تهران ممكن است از تخم مرغ هر موجودي بيرون بيايد...مثلا يك شتر. اگر گفتيد فرق محل كار ايراني ها و امريكايي ها چيه؟ مردم امريكا در خانه استراحت مي كنند...در اداره كار مي كنند و در خيابان تفريح...اما مردم ايران در خانه تفريح مي كنند...در اداره استراحت و در خيابان كار. اگر گفتيد فرق يك نويسنده ايراني با يك نويسنده آلماني چيه؟ يك نویسنده آلمانی وقتی نوشته هايش چاپ شد معروف مي شود و يك نويسنده ايراني وقتي جلوي چاپ نوشته هايش گرفته شد معروف مي شود.. اگر گفتيد فرق يك تاجر ايراني با يك تاجر عرب چيه؟ تاجر عرب از وقتی شناخته شد موفق و خوشبخت مي شه.... اما تاجر ايراني از وقتي شناخته شد ناموفق و بد بخت مي شه. اگر گفتيد فرق پليس راهنمايي و رانندگي ايران با جاهاي ديگه دنيا چيه؟ در همه جاي دنيا وقتي ترافيك ايجاد بشود سرو كله پليس راهنمايي و رانندگي پيدا مي شود...اما در ايران وقتي سرو كله پليس پيدا مي شود ترافيك ايجاد مي شود. اگر گفتيد فرق يك آدم موفق در ايران با ساير نقاط جهان چيه؟ در همه جاي دنيا وقتي كسي موفق شود همه به او نزديك مي شوند و با او شريك مي شوند و به او كمك ميكنند ...اما در ايران وقتي كسي موفق شود همه از او فاصله مي گيرند و رابطه شان را با او قطع مي كنند و جلوي كارش را مي گيرند. اگر گفتيد فرق يك زنداني در ايران با يك زنداني در اروپا و امريكا چيه؟ در اروپا و امريكا وقتي كسي زنداني مي شود اعتبارش را از دست مي دهد...اما در ايران وقتي كسي زنداني مي شود اعتبار به دست مي آورد. اگر گفتيد فرق سيستم اداري ايران با سيستم اداري كانادا چيه؟ سيستم اداري كانادا چون كار مردم را راه مي اندازد و به آنها كمك مي كند از مردم پول مي گيرد....اما سيستم اداري ايران چون جلوي كار مردم را مي گيرد از آنها پول مي گيرد. اگر گفتيد تفاوت دشمن در ايران و جاهاي ديگر دنيا چيه؟ در همه جاي دنيا وقتي آدم دشمن داشته باشد جلوي كارش گرفته مي شود....در ايران وقتي آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگيزه كار پيدا مي كنند. --------------------------------- پاسخ به سوالات وبلاگی شما ! دختری هستم 21 ساله. مدتی هست عضو فرندفید میباشم. پسری تمام فیدهایم را در این سایت لایک میکند. آیا میتوانم به او اعتماد کنم؟ - دختر گلم سعی کن این لایک بازیها بدون اطلاع خانوادهتان نباشد. به ایشان بگویید اگر قصد لایک زدن دارد خانوادهاش را در جریان بگذارد تا خدای نکرده در آینده مشکلی پیش نیاید. -پسری هستم 29 ساله. یک ماه پیش دختری در وبلاگش نوشته بود که چهره زیبا و جذابی دارد. از آن روز تا کنون من هیکل و قیافه او را تجسم میکنم و هر روز هم به وبلاگش سر میزنم. این کار من اشکالی دارد؟ - مراقب افکار خود باشید. دخترها یا خوشگلند یا وبلاگنویس! بنابراین گول این نوشتهها را نخورید و در دام گناه نیفتید. - دختری هستم 15ساله. چند روز پیش در وبلاگ پسری کامنت گذاشتم و حالا از این بابت احساس گناه میکنم. به من بگویید چه کنم؟ - کار تو صحیح نبوده. اما من دخترانی را میشناسم که در وبلاگ چهل پسر کامنت گذاشته بودند ولی چون توبه کردند احساس گناه نمیکنند. تو از امروز به خودت قول بده که دیگر به وبلاگ هیچ پسری سر نزنی. مطمئن باش احساس گناه تو به زودی برطرف خواهد شد. - مدتی هست میخواهم وبلاگ بنویسم. دوستانم وردپرس را پیشنهاد میکنند.به نظر شما وبلاگنویسی را از کدام سرویس باید شروع کنم؟ - متاسفانه ترویج فرقه وردپرسیه و بلاگریه از توطئههای ایادی استکبار است. شما جوانان باید آگاه باشید و به هیچ قیمتی از پرشین بلاگ و بلاگفا دست نکشید تا رستگار شوید. - دوستی در وبلاگش میگوید که باید به جای فاصله، از نیمفاصله هم استفاده کرد. آیا این کار صحیح است؟ - رعایت فاصله در روابط بین اجناس مخالف صحیح است اما بین دونفر از جنس موافق، رعایت نیمفاصله خالی از مفسده بوده و ایرادی ندارد. - پسری هستم 22ساله. پنج روز پیش در وبلاگم به وبلاگ پسر دیگری لینک دادم. اکنون متوجه شدم که این فرد دختر بوده و با هویت جعلی مینوشته است. چه باید بکنم؟ - احتیاط واجب در این است که لینک ایشان را همین الان از وبلاگتان پاک کرده و به ازای هر روزی که لینکش در وبلاگتان موجود بوده به 60وبلاگنویس پسر لینک دهید. - دختری هستم 19ساله. مدتی پیش وارد وبلاگی شدم که رویش آهنگ گذاشته بودند و آن آهنگ بهنحوی بود که آدم را به انجام حرکات موزون وادار میکرد. از آن روز به بعد مرتب به وبلاگ مذکور سر میزنم اما هر بار پس از نیم ساعت حرکات موزون، به خاطر اعمال زشتی که انجام دادهام ناراحت میشوم. - بارها و بارها به خواهران و برادرانمان گفتهام که از گذاشتن ابزاری که موجبات گناه را فراهم میآورد خودداری کنند. آدرس وبلاگ یاد شده را به برادران متعهدمان در واحد قیلطرینگ اعلام کنید تا با آن برخورد شود. ______________________________ آیا بینی شما با افزایش سن بزرگتر می شود؟ ـ آیا این حقیقت دارد که با افزایش سن، بینی نیز رشد می کند؟ آیا این یک عارضه افسرده کننده علاوه بر تمام معضلات پیری نیست؟ در این باره خبرهای خوب و بدی وجود دارد! بینی ما با افزایش سن رشد نمی کند! ولی بینی ما دچار افتادگی و پژمردگی می شود. در اینجا مقصر نیروی جاذبه است. از آنجاییکه کلاژن ها و الاستین ها در بدن شما شکسته می شوند، پوست کشیدگی و نرمی خود را از دست می دهد و کشش جاذبه می تواند باعث تخریب حالتهای بدن شود. سبب می شود نوک بینی به پایین متمایل شود، پلک ها دچار افتادگی شوند، گوش کش بیاید و آرواره و سینه به خود حالت بگیرد. جاذبه حتی باعث می شود تا رگ ها متورم و بنفش شوند. رگهای نرمال در برابر نیروی جاذبه به خوبی مقاومت می کنند. در طول زمان که دیواره رگ ها ضعیف می شود، جاذبه سبب می شود رگها بخصوص در ناحیه ساق پا کش بیایند و متورم شوند. ما انسانها برای تطابق و غلبه بر جاذبه خلق شده ایم، گیرنده های مکانیکی در ماهیچه ها، تاندون ها و مفصل ها و قسمتهای مختلف گوش داخلی در بدن شما تعبیه شده تا بتوانید درست جهتگیری کنید، تعادل خود را حفظ کنید و در محیط زیست چابک و فعال باشید. به همین شکل، فشار بدن شما طوری است که مایعات و پلاسمای خون با توجه به جاذبه محیط در بدنتان توزیع شود. آناتومی و فیزیولوژی بدن ما برای این سیاره ساخته شده تا بتواند پروتئین ها و کربوهیدرات را هضم کند و ویتامین دی را از خورشید جذب کرده و بسوزاند. پس مشاهده می کنید که در طول عمر کوتاهمان، جاذبه ما را شکل می دهد و سپس باعث دفرمه شدن ما می شود. همینطور که ما بسوی پیری می رویم، روابط پیچیده ما با جاذبه که بنیادی ترین نیروی طبیعت است، این تغییرات را حاصل می کند و در این میان بینی ما نیز از شکل خود میفتد! این هزینه ایست که باید بپردازیم، هزینه زندگی بر کره زمین. ____________________________________ اگر عمر دوباره داشتم دان هرالد : البته آب ريخته را نتوان به كوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوين نشده كه فكرش را منع كرده باشد . اگر عمر دوباره داشتم مى كوشيدم اشتباهات بيشترى مرتكب شوم. همه چيز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندك از رويدادهاى جهان را جدى مى گرفتم . اهميت كمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بيشتر مى رفتم. از كوههاى بيشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بيشترى شنا مى كردم. بستنى بيشتر مى خوردم و اسفناج كمتر . مشكلات واقعى بيشترى مى داشتم و مشكلات واهى كمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدمهايى بوده ام كه بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى كرده ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى داشتم. من هرگز جايى بدون يك دَماسنج، يك شيشه داروى قرقره، يك پالتوى بارانى و يك چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبك تر سفر مى كردم .اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى دادم . از مدرسه بيشتر جيم مى شدم. گلوله هاى كاغذى بيشترى به معلم هايم پرتاب مى كردم . سگ هاى بيشترى به خانه مى آوردم. ديرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابيدم. بيشتر عاشق مى شدم. به ماهيگيرى بيشتر مى رفتم. پايكوبى و دست افشانى بيشتر مى كردم. سوار چرخ و فلك بيشتر مى شدم. به سيرك بيشتر مى رفتم . در روزگارى كه تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى كنند، من بر پا مى شدم و به ستايش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم كه مى گويد "شادى از خرد عاقل تر است" ---------------------------------------------- --------------------------------------- +++++++++++++++++++++++++++++++++++ نکته سلامتی ================== محققان آلمانی اعلام کردهاند که روشی مؤثر برای درمان ریشهای "آلزایمر" یافتهاند. آنان در این روش تشکیل "پلاکهای پیری" را متوقف یا از آن جلوگیری میکنند. در ایران تعداد مبتلایان به آلزایمر ۴۵۰ هزار نفر برآورد میشود. گروهی از پژوهشگران آلمانی ترکیبی یافتهاند که با استفاده از آن میتوان از تشکیل "پلاکهای پیری" جلوگیری کرد یا روند آن را متوقف نمود. ترکیب جدید در آزمایشهای جانوری، "پلاکهای پیری" را تا ۸۰ درصد کاهش داده است. دانشمندان همچنین اعلام کردهاند که آزمایشهای حیوانی ترکیب یادشده، هیچگونه عوارض جانبیای نداشتهاند. سرپرست گروه پژوهشگران آلمانی به نشریه "میتل دویچه تسایتونگ" گفته است: ��ما بر این باوریم که با استفاده از مطالعات ما این امکان به وجود آمده که تخریب سلولهای عصبی و تشکیل پلاکهای پیری را متوقف کرده یا کلا از آغاز آن جلوگیری نمود.�� البته تا طیشدن آزمایشهای نهایی و ورود دارو به بازار، دستکم ۷ سال طول خواهد کشید. آلزایمر چیست؟ آلزایمر یکی از شایعترین دمانسهاست. واژه "دمانس" (زوال عقلی) برای تعریف انواع مختلف بیماریهای مغزی استفاده میشود که در آنها اختلال در نظم کارکرد مغز ایجاد میشود. این بیماریها معمولاً پیشرونده و از بینبرنده نیز هستند، یعنی در طی زمان به ساختار و واکنش مغز آسیب زیادی میرسانند. در اثر این بیماریها، فرد رفتهرفته توانایی بهخاطر آوردن، درک کردن، ارتباط برقرارنمودن، تکلم و قضاوت را از دست میدهد. محققان معتقدند که عوامل بسیاری از جمله بالا رفتن سن، پیشینه ژنتیکی و روش زندگی میتوانند در شروع این دست بیماریها دخالت داشته باشنـد. آمار ابتلا به زوال عقلی در میان افرادی که مشکل فراگیری دارند بیشتر از دیگران است. با ابتلا به آلزایمر، تغییرات متعددی در مغز بیمار رخ میدهد که باعث کوچکشدن مغز و از بینرفتن سلولهای مغزی میگردد. بهجای این سلولها، لکههای متعددی با اشکال خاصی به نام "پلاکهای پیری" مینشیند. علامت دیگر این بیماری، وجود کلافهای ظریف مارپیچیشکل در سلولهای مغزی است که در نهایت سلولهای سالم را از بین میبرند. _______________________ دانستن نکات زیر درباره استفاده بهینه از رنگها خالی از فایده نخواهد بود... برای لاغر شدن ، از بشقاب و رومیزی آبی رنگ استفاده کنید. رنگ آبی اشتها را کم میکند اگر مضطرب هستید و فشار عصبی طاقت شما را بریده است، از رنگ سبز استفاده کنید. رنگ سبز آرامبخش است و فشار خون را کاهش میدهد اگر بیحال و حوصله هستید، رنگ نارنجی را انتخاب کنید، هنگام استحمام صبحگاهی از حوله و ابزار نارنجی استفاده کنید، رنگ نارنجی بیحالی شما را از بین میبرد اگر از کم خونی رنج میبرید، میوههای قرمز رنگ مانند گیلاس ، توت فرنگی و گوشت قرمز مصرف کنید افراد افسرده لباس زرد رنگ بپوشند. غذاهای زرد بخورند و رنگ زرد را اطراف خود بجویند. رنگ زرد سطح انرژی را بالا برده و مانع افسردگی میشود اگر کم خواب هستید وسایل اتاق خواب را به رنگ بنفش درآورید یا از چراغ خواب به رنگ بنفش استفاده کنید. رنگ بنفش آرامش دهنده و خوابآور است اگر مشکلی پیش روی شماست، از رنگ نیلی استفاده کنید، رنگ نیلی کمک میکند تا بهتر بیندیشید ---------------------------------- ---------------------------------- وجه تسمیه محلههای تهران شاید هر روز نام چند محله تهران را بشنویم بی آنکه بدانیم چرا به این نامها معروف شده اند. با استفاده از منابعی چون کتاب اول و ویکی پدیا و دیگر منابع در وب اطلاعاتی درباره نام برخی محلههای تهران اطلاعاتی گردآورده ام که در ادامه می خوانید. سید خندان سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گوییهای او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است. فرمانیه در گذشته املاک زمینهای این منطقه متعلق به کامران میرزا نایبالسلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است. فرحزاد این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است. شهرک غرب دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجیها بوده است.ودر شمال غرب تهران نیز واقع است .. آجودانیه آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا میکند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است. اقدسیه نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمینهای آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد. جماران زمینهای جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند که در کوههای این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگهای بزرگ به دست می آمده است، آنجا را جمران، یعنی محل بهدست آمدن جمر نامیدهاند. پل رومی پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می کرده است. عدهای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلالالدین رومی گرفتهشده است. جوادیه (در جنوب تهران) بسیاری از زمینهای جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است. داودیه (بین میرداماد و ظفر) میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش، میرزا داودخان، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت. درکه اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی ��درگ�� نامیده می شده است دانسته اند. دزاشیب (در نزدیکی تجریش) روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام �� آشِب �� وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو میگفتند. زرگنده احتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است. قلهک کلمه قلهک از دو کلمه "قله" و "ک" تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله، مخفف کلات به معنای قلعه است. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاههای لشگرک، ونک و شمیران بوده است، به آن( قله- هک) گفته شده است. کامرانیه زمینهای این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان، وزیر امور خارجهتعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه، با خرید زمینهای حصاربوعلی، جماران و نیاوران، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمینها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید. محمودیه ( بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک) در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه میگفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش، محمودخان احتشامالسلطنه، محمودیه نامید. نیاوران نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از "نیا" (حد، عظمت و قدرت) ؛"ور" (صاحب) و "ان" علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت. ونک نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون) به نام درخت و حرف (ک)که به صورت صفت ظاهر میشود. یوسف آباد منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفیالممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید. پل چوبی قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازهها، دروازه شمیران بود با خندقهایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن، از پلی چوبی استفاده میشد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است. شمیران نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و �� ران �� به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است. همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند که یکی از نه ولایت ری را شمع ایران میگفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است. گیشا نام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) میباشد. منیریه (در جنوب ولیعصر) منیریه در زمان قاجار یکی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامرانمیرزا، یکی از صاحبمنصبان قاجر، به نام منیر گرفته شدهاست +++++++++++++++++++++++++++++++++++ اول ایمنی بعد کار حالا میتونین بفهمین چرا جنس های چینی ارزونه ---------------------------------------------- خودشناسی ========================= >>اين يك تست اعصاب و روان ميباشد. با آرامش اين تست را حل كنيد. 1- بدون استفاده از مكان نما حرف C را پيدا كنيد. >> >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOCOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO >> 2- خوب . اگر تست شماره 1 را با موفقيت پشت سر گذاشتيد عدد 6 را در پايين پيدا كنيد. >> 9999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 >> 9999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 >> 9999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 >> 9999699999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 >> 9999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 >> 9999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999999 3- حالا اين مرحله كمي سخت تر ميباشد. حرف N را پيدا كنيد. >> MMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMNMMMM >> MMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMM >> MMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMM >> MMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMMM >> MMMMMMMMMMMMMMMMMMM >> اين يك سرگرمي نيست. اگر شما توانسته ايد هر 3 تست را با موفقيت پشت سر بگذاريد بهتره وقت دكتر اعصاب خود را كنسل كنيد. شما ذهن خوبي داريد و از بيماري آلزايمر فاصله داريد. بهتون تبريك ميبگم. جواب معما چون موهای اون آرایشگری که مرتــبه ..مشخصه که توسط آرایشگر آشفته زده شده ..پس کار آرایشگر آشفته بهتره .. ------------------------- دوچرخه سواری خطرناک +++++++++++++++++++++++++++++++++++ عکس های منتخب هفته ----------------------- This is great--- One of the Best Photo's of the Year.(2005) قسمتهای سیاه رنگ در واقع سایه شترها هستند ..و شترها به رنگ سفید در این عکس دیده میشوند .. .. <><><><><><><<<<<<<<<<<<<< +++++++++++ گاهی باید کم باشی تا کم بودنت احساس بشه.. نه این که اصلا نباشی تا نبودنت عادت شه Thank you and remain blessed. |
No comments:
Post a Comment