سلاااااااااااااااااااااااااام به همه گلهاي دوست داشتني خودم همگي خوب و خوش و سلامتين ؟! از بابت همراهي و ايميلهاي پربار و سرشار از نشاط و سبزتون واقعا سپاسگزارم... كلي انرژي دادين... از اينكه پاسخگوي تك تكتون نبودم همينجا عذرخواهي ميكنم ، اما بدونيد كه همه ايميلهاتون رو با دقت خوندم و كلي نكته هاي جالب از تو نوشته هاتون پيدا كردم... آرزو ميكنم كه همچنان شاد و پر انرژي بمونين... راستش موضوع اين مقاله بيشتر بر اساس يك اپيدمي اجتماعي-خانوادگي انتخاب شده و اميدوارم چراغ خطري باشه براي اونهائي كه نا آگاهانه تو اين شرايط گرفتارن ... چيزي كه متاسفانه اين روزها زياد ديده ميشه تاهل بدون تعهده !!! يك دوست خوب و عاقل دارم كه يكي از مهمترين معيارهاش براي ازدواج داشتن تعهد در گام اول و ايجاد تاهل در گامهاي بعدي بود ! اين جمله خيلي كوتاه و سادس ، اما خيلي عميق و سنگينه... از زمانيكه اين حرف رو شنيدم كلي ذهنمو درگير كرد و نشستم اين موضوع رو تو زندگيهاي زناشويي موفق و ناموفق بررسي كردم... نتيجه ؟! كاملا مشخصه ، جدا از بحث داغ اقتصادي ، اين تعهد داشتن يا نداشتنه تو زندگي زناشوئي تاثير بسيار پررنگي داشت... چون ديدم كه تو خيلي از زندگي هاي مرفه (از لحاظ مالي) اين عدم تعهد چه خانمان سوزه و بلعكس تو زندگيهاي ضعيف (از لحاظ اقتصادي) اين تعهد داشتن زوجين نسبت به زندگيشون چه معناي زيبائي پيدا ميكنه !!! اما منظورم اين نيست كه فقط تعهد عامل خوشبختي و بدبختي زندگيهاس ، اما به جرئت ميتونم به عنوان يك كليد موفقيت ازش ياد كنم... اين موضوع مقدمه اي بود براي موضوع اين هفته كه توسط يكي از مخاطبان خوب روزنه اي برام ارسال شده بود(از سايت آرتيكل) تا حالا دقت كردين ! هر تولد يا مرگي (بصورت طبيعي) علائم خاص خودشو داره امكان نداره يك موجود زنده پا به گيتي بذاره و كسي متوجه تولدش نشه... از طرفي هم مرگ و نيستي جدا از داستان نيست... كهولت و تكيدگي و لرزش و ..... طوريكه اطرافيان انتظار مرگ رو خواهند داشت... روابط انسانها هم از اين قضيه مستثني نيست... به وجود اومدن يك رابطه عاطفي توجه خيلي از ما ايرانيها رو به خودش جلب ميكنه و اين توجه و پيگيري تا مرحله ازدواج اون دو نفر ادامه داره.... گاها اين روابط عاطفي هم دچار مرگ ميشن كه مطمئنا علائم واضح و خاص خودشو داره ، اما گاها اون زوج تا حدي تو اين موارد غرق ميشن كه متوجه اين مرگ تلخ تدريجي عاطفي شون نميشن ، و زماني ميفهمن كه كار از كار گذشته... اون زمان بنظرشون منطقي ميرسه كه تنها راه جدائي و طلاقه ! تشخيص اين علائم كمي سخته ، از اونجائيكه تقريبا موارد خصوصي روابط رو شامل ميشه اول از همه خو زوجين بايد به اين هشدارها توجه كنن نه كس ديگه ! ميرسيم به اصل مطلب... آمار جدید رو شنیدین: 10 مرد ازدواج کرده رو تو یک اتاق قرار بدين، خواهید دید که نیمیاز اونها خواهان طلاق میشن. آمار وحشتناکیه، اما حقیقت داره. این روزها آغاز و پايان زندگي هاي مشترك به صورت یک شغل پردرآمد برای کسانی که آدمها رو به هم جوش میدن و وکلایی که تو طلاق گرفتن به افراد کمک میکنن دراومده و بازارشم حسابی گرمه. اینجا یک حقیقت دیگه هم وجود داره: مردها خیلی کمتر از زنها به طلاق فکر میکنن!!! بر اساس تحقیقات انجام شده، حدود 66 تا 75 درصد از کل درخواستهای طلاق از جانب خانومها ارائه میشه. به عبارت دیگه آقایون خیلی کمتر از خانومها به جدایی فکر میکنن. به هر حال بهتره که در درجه اول اصلا به جدایی فکر نکنیم، و سعی کنیم با بهترين راهكارها به رابطه زناشویی خود ادامه بدیم تا خدای نکرده اتفاق ناگواری پیش نیاد. فرسایش تدریجی ... همه ميدونيم رابطه زناشویی یک شبه ویران نمیشه. این امر بتدریج و بصورت نامحسوس اتفاق ميفته. درست مثل شکافهایی که تو عمق زمین ایجاد میشن. قبل از اونکه متوجه این مطلب بشید، شکافی عمیقی بین شما و همسرتون به وجود میاد و دلیلش هم اینه که بسیاری از زوجین به جای حل مشکلات ترجیح میدن چشمپوشیکرده و نسبت به اونها از خود بیتوجهی نشون بدن. منشا این مشکلات هرچیزی میتونه باشه؛ اما اساسا به دلیل تغییر در رفتار یکی از زوجین شروع ميشه. اين 10 نشونه اي كه تو ادامه مطلب بهش اشاره شده ، در اصل طرز برخوردهاييست که باید اونها رو به عنوان "نوعی احضاریه به سمت دادگاه خانواده" تلقی کرد : ... 10: دور هم جمع نمیشید ... هرسال تو مراسم جشن سال تحويل يا روزهاي مهم زندگي مشتركتون، صندلی کناري رو برای خانومتون رزو میکردین، اما امسال پسر خواهرتون کنارتون نشسته ! صندلیایی که همیشه برای سالیان سال جای اون بوده... آیا تا به حال به دلیلش فکر کردین ؟؟!!! 9: خونسرد و بی تفاوت میشین ... تمام تلاش و کوششی که برای حفظ رابطه میکردین، کمکم از بین میره و بصورت فردی ازخودراضی در میآید. از همدیگه نمیپرسین که روزتو چطور گذروندي و چه کارهایی انجام دادي... زمان سلام و خداحافظی با همدیگه روبوسی نمیکنین. اون دیگه عکس شما رو تو کیف پولش نمیذاره و البته متقابلا شما هم همینطور! بهراحتی میتوانین بدون اون به زندگی ادامه بدین، به همین دلیل زمانی که هر دو تو خونه هستین، ترجیح میدین با هم تو یک اتاق نباشین ... 8 : دیگه ارتباط جنسی ندارید ... شاید هنوز رو یک تخت بخوابید، اما هیچ صحبت دوستانه و لطیفی بین تون رد و بدل نمیشه. دور از هم میخوابین و به هیچوجه همدیگر رو لمس نمیکنین... حتی آخرین باری که همدیگه رو تو آغوش گرفتین هم به سختی به یاد میآرید... ! 7 : اوقات فراغتتون رو با هم نمیگذرونید ... اگر نمیتونین آخرین مرتبه اي که با هم سفر رفتین رو به یاد بيآرید، به دلیل کمبود بودجه و یا نبود وقت کافی نیست، تو چنین شرایطی هر دوی شما به این فکر هستین که به نحوی از مصاحبت دیگری فرار کنه !! به عنوان مثال بیشتر ترجیح میدهین با دوستاتون بیرون برین و یا خودتون رو راحت میکنین و به سراغ مواد مخدر یا مشروبات الکلی میرین.... 6 : خانوم با دقت دخلوخرج را حساب میکنه ... آیا متوجه شدین همسرتون از پرداخت بعضی قبوضی که سابقا خودش مسولیت پرداخت اونها رو به عهده گرفته بود، شونه خالی میکنه؟ آیا نسبت به درآمد، بدهی، پسانداز و سرمایهگذاریهای شما علاقه بیشتری نشان میده و میخاد بیش از پیش از اونا سر در بیاره؟ اون میخواهد از این راه محاسبه کنه که بعد از طلاق چه مبلغی دستشو میگیره.. 5 : خانوم دنبال استقلاله ... یک خانوم ناراضی سعی میکنه تا اونجا که ممکنه فاصله خودشو از همسرش دورتر کنه و اتکاشو به اون کم كنه. اون تو کلاسای متفاوتی ثبت نام میکنه، به نام خودش حساب باز میکنه، سرمایهگذاری انجام میده، این امور نشوندهنده شکاف عمیقیست که تو رابطه فعلی شما به وجود اومده... 4 : آقا ! به خونه نمیرید ؟! ... آیا قدمگذاشتن به خونه به جای اینکه مایه آرامش باشه، برای شما به صورت کار دشوار دراومده؟ سعی میکنین برای خونه نرفتن، کارکردن تا دیروقت یا بیرون بودن با دوستان قدیمی رو بهونه قرار بدين ؟ حتی تو خونه هم دنبال راه فراری میگردین تا از زیر بار حل مشکلات روابط زناشویی تون فرار کنین. اگه برای ساعتهای متمادی به تماشای تلویزیون میشینین و خودتونو با سرگرمیهای متفاوت مشغول میکنین، باید از خود سوال کنین که این همه وقت اضافی رو از کجا میاريد ؟!... 3 : تمام صحبتها به دعوا ختم میشه ... هرگاه با هم گفتگو می كنين، کار به جاهای باریک کشیده میشه. زندگی براتون تکرار مکرراته، بحث و مشاجرههایی هست که به نتیجه معقول ختم نمیشن. این کار شما رو عصبانی میکنه و باعث میشه تا نسبت به اون بی میل بشید، علاوه بر این علاقه خودتونو هم نسبت به اون از دست میدین. این امر زمانی به اوج خودش میرسه که وقتی در مورد خانومتون خبری رو از زبون سایر افراد میشنوین، احساس خوبی نداريد. شاید خیلی عصبانی بشید که جروبحث و دعوا بین شما خیلی عادی شده. در نظر شما اون نمیتونه هیچ کاری رو به درستی انجام بده و احساس میکنین که همه کاراتون رو زیر ذرهبین قرار داده. فقط کافیه تناقضی تو گفتههای هر یک از شما دو نفر دیده شه، اونوقت خونتون به جوش میآد و هر دو خشمگین میشین... 2: وظایفی که به عهده داشتید ... زمانی که میخاین پاتونو از مرزهای رضایت جنسی فراتر بگذارین، اطمینانخاطر دارید که وضعیت خوبی تو خونه، انتظار شما رو نمیکشه. اگه تو گذشته خودتونو مجاب به انجام دادن یک چنین کاری کرده بودین، حالا از خود میپرسید که چرا نباید بتونم این کار رو انجام بدم. اگه میدونید که خانومتون هم به این اصول پایبند نیست، پس دیگه چه دلیلی وجود داره که تا این حد خودتونو به زحمت بندازین ؟!!! (بدترين و بي بازگشت تريم مرحله ) 1 : حرمت ها شکسته میشه ... ارزشی که گذشته ها برای همدیگه قائل بودید به تدریج از بین میره و تنها چیزی که باقی میمونه رنجش و آزردگیه... به همدیگه ناسزا میگین و تو بعضی موارد حاد، برخورد فیزیکی هم پیدا میکنین. تو اين مرحله ، خشونت تنها وسیله ارتباطی شما دو نفر به حساب مياد. بروی زخمهای گذشته نمک میپاشین تا بتونین بیش از هر زمانی همديگرو آزردهخاطر كنين... تو این حالت فقط منتظر جرقهای هستین تا آتش خشم شما رو شعلهور كنه.... ! بياين فراموش نكنيم كه اين بازی نیست ... طلاق مسئلهای است کاملا جدی (درسته كه با اپيدمي شدن اين قضيه تو جامعه امروز از حساسيت مسئله كاسته شده ) اما طلاق اوج نقطهای ست که به اشتباه بزرگی که تو زندگی مرتکب اون شدین، پی میبرید. بخش اعظمی از زندگی و انرژي شما وقف سروکلهزدن به همراه درد و رنج میشه، تازه ما مسائل اقتصادی رو هم نادیده میگیریم... تسلیمشدن انتخاب مناسبی نیست. حتی اگر فکر میکنین جز طلاق راه دیگری برای شما نمونده ، تا اونجا که میتونین بروی تفاوتهاتون کار کنین. برای نجات یک ازدواج از خطر نابودی ، کارهای متعددی ميشه انجام داد، مثل مشاورههای خانوادگی... حتی پیش از اینکه تصمیم به طلاق بگیرید، میتونین با توافق همدیگه زمانی رو جدا از هم زندگی کنین و مسائل ازدواج خودتونو دقیقتر بررسی كنين. در پايان هم باید به این مطلب فکر کنید که در گذشته چه چیز شما را عاشق اون کرده بود که تن به ازدواج دادید... دوباره به یاد دلایل دوست داشتن یکدیگر بیفتین و بنا به شرايط فعلي تغييراتي توي اون دلائل بوجود بياريد و از اول ..... ؛ توجه خودتونو بهش معطوف کنین تا بتونین به موفقیت دست پیدا کنین... ميدونم كه حجم مطلب زياد شد ، اما بدونين مثل هميشه سعيمو كردم كه خلاصه و مفيد بنويسم... از اينكه شرايط جور شد تا يكمرتبه ديگه هم بينتون حضور داشته باشم ، از صميم قلب خوشحالم... براي تك تك تون آرزوي شادي ، نشاط ، سلامتي و خوشبختي روز افزون دارم... منتظر نظرات سازنده و پربارتون هستم. با سپاس چيستا |
No comments:
Post a Comment