در آغاز هيچ نبود و کلمه بود و کلمه نزد خدا بود. خداوند اما کلمه هايش را به آدمی بخشيد و جهان پر از کلمه شد من اما از تمام کلمه های دنيا تنها يک کلمه را برگزيده ام و همه جمله هايم را با همان يک کلمه می سازم با همان يک کلمه حرف می زنم،شعر می گويم و می نويسم آن يک کلمه هم فعل است و هم فاعل،هم صفت است و هم موصوف. احتياجی به حرف اضافه ندارد متمم نمی خواهد.هيچ قيدی هم ندارد.آن يک کلمه خودش همه چيز است و من با همان يک کلمه است که می بينم و راه می روم و نفس می کشم.با همان يک کلمه عشق می ورزم و زندگی می کنم آن يک کلمه غذای روح من است،بی او گرسنه خواهم ماند.خانه من است، بی او آواره خواهم شد بی او بی کس می شوم،غريب و تنها.اين کلمه همه دارايی من است و اگر روزی شيطان آن را از من بدزدد آن قدر فقير می شوم که خواهم مُرد من با همين کلمه با درخت ها حرف می زنم.آنها منظورم را می فهمند و برگهايشان را برای من تکان می دهند اين کلمه را به گنجشک ها که می گويم،در آسمان حياطمان جشن می گيرند و با هم ترانه می خوانند به نسيم می گويم،آن قدر ذوق می کند که شهر به شهر می چرخد و ميگردد و می رقصد به ابر ها که می گويم،چنان خوشحال می شوند که يک عالم نقل و نبات برف و باران روی سرم می پاشند اين کلمه،اين کلمه عزيز و دوست داشتنی حرف رمز من با همه چيز است اما ... وقتی به آدم ها می گويم بگذريم ، دلم گرفته،من زبان شما را بلد نيستم.من توی اين شهر غريبم. کسی منظورم را نمی فهمد کسی جوابم را نمی دهد اما تو فرق می کنی.تو از جنس آفتاب و درخت و پرنده هایی. تو آن کلمه را بلدی و سالهاست که آن را گوشه قلبت نگه داشته ای پس من آن رمز را به تو خواهم گفت آن کلمه کوچک اسم بزرگ خداوند است ============================================= خورشيد را باور دارم حتي اگر نتابد....به عشق ايمان دارم حتي اگر آن را حس نكنم به خدا ايمان دارم حتي اگر سكوت كرده باشد ===================================== جایی که برای کرم ابریشم پایان دنیاست پروانه ای متولد می شود برای پروانه شدن راه زیادی لازم است. باید قبل از آن به قدر کافی شجاع شد باید فهمید که پرواز آن قدر ها هم که فکر می کنیم ، ساده نیست. باید دانست که اگر ترس در دل راه یابد ، سقوط حتمی ست. برای پروانه شدن ، گذشتن از تنگنای پیله های در هم تنیده شده زندگی لازم است. گاه چنان این پیله ها در هم گره خورده اند که خستگی در تک تک سلول های بدن خانه می کنند و این خیال به وجود می آید که رهایی غیر ممکن است ولی تنها کسانی می توانند پروانه شوند که بیش از همه امید داشته باشند و البته صبر... پروانه به ناچار باید پرواز کند و شرط اول پرواز ، گشودن بال هاست. بال های ضعیف و رنجور ، پروانه را از پرواز باز می دارد. , شرط دیگر نترسیدن از ارتفاع است پروانه بودن ، قلب پروانه ای می طلبد. و احساس پروانه ای، برای یافتن گل ها برای درک زندگی و این که در نگاه كساني كه معني پرواز را نمي فهمند هر چه اوج بگيري كوچكتر مي شوی ======================== fariba |
No comments:
Post a Comment