به گروه اینترنتی جذاب و پر از خواندنی‌های جالب روزنه خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

Tuesday, July 8, 2008

.::ROZANEH::. >>Dastanhaye kootah<
 
 


اگر اين ايميل را به صورت ناقص دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد روي دکمه Printable View در سمت راست و بالاي صفحه کليک کنيد مانند شکل زير

براي رفع دائمي اين مشکل(ناقص ديده شدن صفحه) اينجا را کليک کنيد.
براي عضويت در گروه روزنه و دريافت ايميل‌هاي گروه روزنه به صورت روزانه، اينجا را کليک کنيد. عضويت در گروه روزنه و استفاده از مزاياي آن رايگان مي‌باشد.
اگر از G-Mail براي دريافت ايميل‌ها استفاده مي‌کنيد و قادر به ديدن تصاوير نيستيد روي لينک "Display images below" کليک کنيد.
گروه روزنه، با بيش از 100000(يکصد هزار) عضو و حداقل 50000(پنجاه‌هزار) بازديد در روز يکي از بهترين مکان‌ها براي تبليغات شماست. براي مشاهده تعرفه تبليغات و همچنين سفارش تبليغات اينجا را کليک کنيد.

     
 

 موضوع: 

 تاريخ ارسال:

 

عضويت رايگان در گروه    |    صفحه نخست    |   آرشيو   |  وبلاگ    |    درباره ما    |    تبليغات در روزنه

تبليغات

Advertisements


 

روزنه توسط سرورهاي قدرتمند هاست‌ايران.نت پشتيباني مي‌شود.

 

براي سفارش تبليغات در اين محل اينجا را کليک کنيد
 

با خط اينترنت اختصاصي اعضاء گروه روزنه:
 

سرعت، قدرت و کيفيت بالاتر
هماهنگي با گروه و باز شدن عکسها
دسترسي آسانتر و بدون محدوديت به سايتها و ...

9092302260


 

 

چه بسیار حرف های مهم و اندیشمندانه و چه بسیار سخنان حکیمانه و عالمانه که در قالب داستان های کودکان بیان شده است. این قصه به ظاهر کودکانه از آن "بسیارهاست" که برای خود زیر و بالایی دارد و برخوردار از وجوه تمثیلی است: پیکره ای قطعه یی از وجود خویش را گم کرده و در طلب کامل شدن است و این قصه همه انسان هاست که کمال را می طلبند. اما رسیدن به کمال مشقت ها دارد و کوشش ها می طلبد و سرانجام کمال یا از طریق یافتن جفت مناسب ممکن می شود یا از طریق ریاضت و تلاش فردی. نکته جالب توجه این جاست که نویسنده کمال را در دایره شدن می جوید که دقیقاً با مفاهیم عرفانی دایره هستی ما، سازگار است. و اما قصه:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قطعه گم شده

 

قطعه یی را گم کرده بود و دل آزرده بود.

پس عزم جست و جو کرد ، برای یافتن قسمت گم شده اش.

و همانطور که می غلتید و پیش می رفت

آوازی این چنین می خواند:

گم شده ام را می جویم

گم شده ام را می جویم

به هر جا سر می کشم تا گم شده ام را بیابم.

گاه از شدت گرمای آفتاب می پخت

اما بعد باران خنک می بارید.

و گاه از سرمای برف یخ می زد

اما آفتاب مهربان سر می رسید و گرمی اش را به او می بخشید.

و از آنجا که یک قطعه اش گمشده بود نمی توانست تند و پرشتاب بغلتد.

برای همین می ایستاد تا با کرمی، گپی بزند.

یا گلی را بو کند.

و گاه از کنار خاله سوسکه می گذشت و گاه خاله سوسکه از کنار او می گذشت.

و این بهترین لحظه های زندگی اش بود.

و همین طور رفت و رفت ، از فراز اقیانوسها آوازخوانان:

" در جستجوی قطعه گم شده ام هستم. "

از فراز خشکی ها و دریاها آوازخوانان:

" زانوهایم را قوت بخش و بال هایم را قدرت،

در جستجوی قطعه گم شده ام هستم. "

گذشت از میان باتلاق ها و بیشه ها

از فراز کوهساران

و از دامنه کوهستان ها

تا این که یک روز،

"خدای بزرگ! این جا رو باش"

آوازخوانان:

" یافتم قطعه گم شده ام را

یافتم قطعه گم شده ام را

زانوهایم پرتوان، بالهایم پرکشان

یافتم قطعه گم... "

آن وقت قطعه پیدا شده گفت:

"یک کمی صبر کن

قبل از آن که خستگی را از زانوانت بیرون کنی و بالهایت را قوت بخشی

من کجا و قطعه گم شده تو کجا

من قطعه گم شده هیچ کس نیستم

و تازه اگر هم قطعه گم شده کسی باشم

فکر نمی کنم قطعه گم شده تو باشم!"

غمگین و آزرده گفت: "آه

می بخشید که مزاحم شما شدم."

و غلت زنان به راه افتاد.

قطعه دیگر یافت

اما آن قطعه بسیار کوچک بود.

و این قطعه دیگر خیلی خیلی بزرگ بود.

آن سومی یک کمی تیز بود.

و چهارمی زیادی چهارگوش بود.

یک بار خیال کرد

پیدا کرده است

قطعه ای را که دنبالش می گشت

اما درست و حسابی جا نیفتاد.

و آن را به کناری انداخت.

بار دیگر که با قطعه ای برخورد کرد

و او خود به خود شکست

باز هم غلتید و رفت و رفت

ماجراهایی داشت

در حفره ای افتاد

و محکم با یک دیوار سنگی برخورد کرد

آن وقت یک روز رسید

به یک قطعه دیگر که به نظرش رسید

حسابی جفت و جور اوست.

به او گفت: سلام

قطعه گفت: سلام

"تو قطعه گم شده کسی هستی؟"

"تا آن جا که می دانم ، نه"

"خوب، می خواهی برای خودت باشی..."

"بدم نمی آید با کسی باشم ولی هنوز مال خودم هستم."

"دوست داری مال من باشی."

"بدم نمی آید."

"شاید با هم جفت و جور نشویم."

"امتحان می کنیم."

آهان؟

سرانجام و سرانجام

جفت و جور شد

چه خوب هم

غلت زنان پیش رفت

و چون حالا دیگر

کامل کامل بود

تندتر می غلتید

و پرشتاب تر و پر شتاب تر از گذشته

و پرشتاب تر از هر زمان دیگری بود

آن قدر تند و با شتاب که نمی توانست بایستد

بایستد و با کرم گپی بزند.

 یا بایستد و گلی را بو کند

و پرشتاب تر از آن بود که پروانه بر رویش بنشیند

نمی توانست ترانه شاد خود را بخواند

پی....دا کرد....ه ام ق...طع...ه....

یافت...م ق...طع...ه....

حالا که کامل شده بود

دیگر ترانه یی سر نمی داد

با خودش فکر می کرد: آها، چه شد که اینجوری شد

و از غلتیدن و چرخیدن باز ماند.

و آن وقت قطعه پیدا شده را به کناری گذاشت

و آرام و آرام غلتید و دور شد

و همان طور که می غلتید ترانه اش را خواند

"می گردم و می جویم قطعه گم شده ام را

می گردم و می جویم قطعه گم شده ام را

آی آی آی ، می رم این جا ، می رم آن جا

می جویم قطعه گم شده ام را. "

 

نویسنده : شل سیلور استاین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

=======================================

 

 

برخورد قطعه گم شده با دایره کله گنده

 

قطعه گم شده تنها نشست در انتظار کسی که پیش او آید و او را با خود ببرد.

بعضی ها با او جفت و جور بودند. اما با آن ها نمی توانست غلت بزند.

با بعضی ها می توانست غلت بزند اما با او جفت و جور نبودند.

بعضی ها هم اصلاًً نمی دانستند جفت و جور بودن یعنی چه.

و بعضی ها نمی دانستند اصلا  چیزی درباره چیزی.

بعضی ها خیلی نازک نارنجی بودند.

یکی او را روی پایه ستونی گذاشت...

و همان جا به حال خودش رها کرد.

بعضی ها قطعه های بسیاری گم کرده بودند.

بعضی ها کلی قطعه اضافی داشتند.

یاد گرفت از گرسنه ها که دنبال قطعه گم شده خود بودند، خود را پنهان کند.

باز هم با قطعاتی دیگر برخورد کرد.

بعضی ها خیلی بیش از حد نزدیک بودند.

بعضی ها هم بی آنکه به او اعتنا کنند از کنارش می گذشتند.

خود را آراست

بسیار جذاب تر شد...

فایده ای نکرد.

سعی کرد به چشم بیاید.

اما فقط خجالتی ها را ترساند.

دست آخر یکی سر رسید . کاملاً با او جفت و جور بود.

اما به طور ناگهانی...

قطعه گم شده بزرگ و بزرگ تر شد!

و باز هم بزرگتر

"نمی دونستم داری رشد می کنی و بزرگ تر می شوی"

قطعه گم شده گفت: من هم نمی دونستم

"من دنبال قطعه گم شده خودم هستم. قطعه ای که بزرگ و بزرگ تر نشود."

قطعه گم شده گفت: خداحافظ

آن وقت یک روز

یکی آمد که با همه فرق داشت

قطعه گم شده از  او پرسید:

از من چه می خواهی؟

"هیچ"

کاری داری برایت انجام دهم؟

"نه"

 قطعه گم شده پرسید: تو کی هستی؟

دایره کله گنده گفت:

من یک دایره کله گنده هستم.

قطعه گم شده گفت:

فکر می کنم تو همونی که دنبالش می گردم.

ممکنه قطعه گم شده تو باشم.

دایره کله گنده گفت:

اما من قطعه یی را گم نکرده ام.

قطعه گم شده گفت: تو جای خالی نداری که بخواهی با من جفت و جور بشی.

چه بد!

فکر می کردم بتونم با تو غلت بزنم...

دایره کله گنده گفت:

تو نمی تونی با من غلت بزنی. اما شاید بتونی با خودت غلت بزنی.

با خودم؟ یک قطعه گم شده نمی تونه با خودش غلت بزنه.

دایره کله گنده گفت: تا حالا سعی کردی؟

قطعه گم شده گفت:

اما من گوشه های تیزی دارم. به درد غلتیدن نمی خورم.

دایره کله گنده گفت: گوشه های تیز ساییده می شن. در هر حال باید با تو خداحافظی کنم. شاید باز هم یکدیگر را ببینیم.

و غلت زنان دور شد.

قطعه گم شده باز هم تنها ماند. مدت درازی همان جا ماند.

آن وقت آرام آرام خودش را از یک طرف بلند کرد.

تالاپ افتاد.

باز هم بلند شد... خودش را کشید... تالاپ و تالاپ تالاپ افتاد.

شروع کرد به پیش رفتن و مدتی نگذشت که تیزی هایش کند و صاف شد.

افتان و خیزان ، افتان و خیزان ، افتان و خیزان...

و آرام آرام شکلش عوض شد...

و آن وقت به جای تالاپی افتادن بامبی می افتاد

و بعد به جای بامبی افتادن دارام دارام می لغزید

و بعد به جای دارام دارام لغزیدن، قل قل می خورد

و نمی دانست به کجا می رود

و اهمیتی نمی داد.

و آن وقت واقعاً می غلتید و پیش می رفت!

 

 

                                                       نویسنده : شل سیلور استاین

 

 

امیدوارم همه شما دوستان عزیزم قطعه گم شده خودتون رو پیدا کنید

و در کنار هم کامل بشید.

 

 

 


 


 

اين ايميل را براي دوستانتان نيز ارسال کنيد.....

اگر اين ايميل را از طرف دوستانتان دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد با عضويت در گروه روزنه هر روزايميل‌هاي ما را با موضوعات متنوع دريافت کنيد..
 براي
عضويت رايگان در گروه روزنه، اينجا رو کليک کنيد..

 

 

 

 

 

 

 
 

 

GroupTeam


Owners

  ALI

 Yousof

Y!ID: RedVolcano_81  Y!ID: YousofShajari 
براي چت با من اينجا را کليک کنيد براي چت با من اينجا را کليک کنيد

Moderators

FARIBA

30nAp30

Y!ID: Fariba_october  Y!ID: pc30na 
براي چت با من اينجا را کليک کنيد براي چت با من اينجا را کليک کنيد
 
 
     
__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Blog Archive