● اگر اين ايميل را به صورت ناقص دريافت کردهايد، ميتوانيد روي دکمه Printable View در سمت راست و بالاي صفحه کليک کنيد مانند شکل زير ● براي رفع دائمي اين مشکل(ناقص ديده شدن صفحه) اينجا را کليک کنيد. ● براي عضويت در گروه روزنه و دريافت ايميلهاي گروه روزنه به صورت روزانه، اينجا را کليک کنيد. عضويت در گروه روزنه و استفاده از مزاياي آن رايگان ميباشد. ● اگر از G-Mail براي دريافت ايميلها استفاده ميکنيد و قادر به ديدن تصاوير نيستيد روي لينک "Display images below" کليک کنيد. ● گروه روزنه، با بيش از 100000(يکصد هزار) عضو و حداقل 50000(پنجاههزار) بازديد در روز يکي از بهترين مکانها براي تبليغات شماست. براي مشاهده تعرفه تبليغات و همچنين سفارش تبليغات اينجا را کليک کنيد. | |
| | | | | | با خط اينترنت اختصاصي اعضاء گروه روزنه: سرعت، قدرت و کيفيت بالاتر هماهنگي با گروه و باز شدن عکسها دسترسي آسانتر و بدون محدوديت به سايتها و ... | 9092302260 | هفته پيش داشتم با يکي از دوستان (مرتضي) که توي سفر قشم باهاش آشنا شدم گپ ميزدم که صحبتمون رسيد به فرد مشترکي که هر دوتامون ميشناختيم. کمي در موردش صحبت کرديم و اتفاقاتي که براش افتاده بود مرتضي شعر زير رو از حفظ برام خوند. واقعا لذت بردم. تصميم گرفتم واسه شما هم بفرستم تا شما رو هم در اين لذت شريک کنم. البته مرتضي کل اين شعر رو خوند فقط براي اون ابياتي که براتون رنگي تايپ کردم. دوستان شرح پريشاني من گوش کنيد داستان غم پنهاني من گوش کنيد قصه بي سر و ساماني من گوش کنيد گفت وگوي من و حيراني من گوش کنيد شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا کي سوختم سوختم اين راز نهفتن تا کي **** روزگاري من و دل ساکن کويي بوديم ساکن کوي بت عربدهجويي بوديم عقل و دين باخته، ديوانهي رويي بوديم بستهي سلسلهي سلسله مويي بوديم کس در آن سلسله غير از من و دل بند نبود يک گرفتار از اين جمله که هستند نبود **** نرگس غمزه زنش اينهمه بيمار نداشت سنبل پرشکنش هيچ گرفتار نداشت اينهمه مشتري و گرمي بازار نداشت يوسفي بود ولي هيچ خريدار نداشت اول آن کس که خريدار شدش من بودم باعث گرمي بازار شدش من بودم **** عشق من شد سبب خوبي و رعنايي او داد رسوايي من شهرت زيبايي او بسکه دادم همه جا شرح دلارايي او شهر پرگشت ز غوغاي تماشايي او اين زمان عاشق سرگشته فراوان دارد کي سر برگ من بي سر و سامان دارد **** چاره اينست و ندارم به از اين راي دگر که دهم جاي دگر دل به دلآراي دگر چشم خود فرش کنم زير کف پاي دگر بر کف پاي دگر بوسه زنم جاي دگر بعد از اين راي من اينست و همين خواهد بود من بر اين هستم و البته چنين خواهدبود **** پيش او يار نو و يار کهن هر دو يکيست حرمت مدعي و حرمت من هردو يکيست قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دويکيست نغمهي بلبل و غوغاي زغن هر دو يکيست اين ندانسته که قدر همه يکسان نبود زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود **** چون چنين است پي کار دگر باشم به چند روزي پي دلدار دگر باشم به عندليب گل رخسار دگر باشم به مرغ خوش نغمهي گلزار دگر باشم به نوگلي کو که شوم بلبل دستان سازش سازم از تازه جوانان چمن ممتازش **** آن که بر جانم از او دم به دم آزاري هست ميتوان يافت که بر دل ز منش ياري هست از من و بندگي من اگر اشعاري هست بفروشد که به هر گوشه خريداري هست به وفاداري من نيست در اين شهر کسي بندهاي همچو مرا هست خريدار بسي **** مدتي در ره عشق تو دويديم بس است راه سد باديهي درد بريديم بس است قدم از راه طلب باز کشيديم بس است اول و آخر اين مرحله ديديم بس است بعد از اين ما و سرکوي دلآراي دگر با غزالي به غزلخواني و غوغاي دگر **** تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بيرون نرود وين محبت به سد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است اين ، برود چون نرود چند کس از تو و ياران تو آزرده شود دوزخ از سردي اين طايفه افسرده شود **** اي پسر چند به کام دگرانت بينم سرخوش و مست ز جام دگرانت بينم مايه عيش مدام دگرانت بينم ساقي مجلس عام دگرانت بينم تو چه داني که شدي يار چه بيباکي چند چه هوسها که ندارند هوسناکيچند **** يار اين طايفه خانهبرانداز مباش از تو حيف است به اين طايفه دمساز مباش ميشوي شهره به اين فرقه همآوزا مباش غافل از لعب حريفان دغا باز مباش به که مشغول به اين شغل نسازي خود را اين نه کاريست مبادا که ببازي خود را **** در کمين تو بسي عيبشماران هستند سينه پر درد ز تو کينهگذاران هستند داغ بر سينه ز تو سينهفکاران هستند غرض اينست که در قسد تو ياران هستند باش مردانه که ناگاه قفايي نخوري واقف کشتي خود باش که پايي نخوري **** گرچه از خاطر وحشي هوس روي تو رفت وز دلش آرزوي قامت دلجوي تو رفت شد دلآزرده و آزرده دل از کوي تو رفت با دل پرگله از ناخوشي خوي تو رفت حاش لله که وفاي تو فراموش کن سخن مصلحتآميز کسان گوش کند وحشي بافقي |
حال کرديد با شعر وحشي بافقي؟! پس اين شعر "دکتر ياسمي" رو هم بخونيد که لذتتون تکميل شه و از حال و هواي شعر "وحشي" بيرون بيايد (البته اين شعر هيچ ربطي به اون آدمي که با مرتضي حرفش رو ميزديم نداره عاشقي جرم قشنگيست .............................................................. اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم به تو آري ، به تو يعني به همان منظر دور به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري به همان زل زدن از فاصله دور به هم به تبسم ، به تکلم ، به دلارايي تو به نفس هاي تو در سايه سنگين سکوت شبحي چند شب است آفت جانم شده است در من انگار کسي در پي انکار من است يک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگي اش آه اي خواب گران سنگ سبکبار شده در من انگار کسي در پي انکار من است يک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزيش رعشه اي چند شب است آفت جانم شده است آي بي رنگ تر از آينه يک لحظه بايست اگر اين حادثه هر شبه تصوير تو نيست حتم دارم که تويي آن شبح آينه پوش آري آن سايه که شب آفت جانم شده بود اينک از پشت دل آينه پيدا شده است آن الفباي دبستاني دلخواه تويي | چند وقت است که هر شب به تو مي انديشم به همان سبز صميمي ، به همبن باغ بلور که سراغش ز غزلهاي خودم مي گيري يعني آن شيوه فهماندن منظور به هم به خموشي ، به تماشا ، به شکيبايي تو به سخنهاي تو با لهجه شيرين سکوت اول اسم کسي ورد زبانم شده است يک نفر مثل خودم ، عاشق ديدار من است مي شود يک شبه پي برد به دلدادگي اش بر سر روح من افتاده و آوار شده يک نفر مثل خودم ، تشنه ديدار من است مي توان پل زد از احساس خدا تا دل خويش اول اسم کسي ورد زبانم شده است راستي اين شبح هر شبه تصوير تو نيست؟ پس چرا رنگ تو و آينه اينقدر يکيست؟ عاشقي جرم قشنگي ست به انکار مکوش آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود و تماشاگه اين خيل تماشا شده است عشق من آن شبح شاد شبانگاه تويي | اين هم آدرس وبلاگ دکتر ياسمي و ايميلش هست که اگر دوست داشتيد ميتونيد به ايميلش نظراتتون رو بفرستيد و يا در وبلاگش Comment بگذاريد: وبلاگ : http://www.yasemi.persianblog.ir ايميل: byasemi@gmail.com |
| | اين ايميل را براي دوستانتان نيز ارسال کنيد.... اگر اين ايميل را از طرف دوستانتان دريافت کردهايد، ميتوانيد با عضويت در گروه روزنه هر روزايميلهاي ما را با موضوعات متنوع دريافت کنيد.. براي عضويت رايگان در گروه روزنه، اينجا رو کليک کنيد.. | | | | | | | | | | | |
__._,_.___
__,_._,___
No comments:
Post a Comment