سلطان سينماي كمدي - چارلي چاپلين اخيرا مجله لايف با اقدامي جالب پس از گذشت 120 سال از تولد چارلي چاپلين، سلطان سينماي کمدي جهان عکس هايي از وي را منتشر کرد که بعضا تا پيش از اين در هيچ کجا به نمايش درنيامده بودند که اميدوارم براي شما دوستان هم جالب و ارزنده باشه ... چارلي چاپلين، كمدين افسانهاي سينماي صامت چارلي چاپلين و آلبرت انيشتين که در يکي از شاهکارهاي برتر با هم ديدار کردند (1931) چاپلين و آل جولسن خواننده مشهور جاز (1947) چاپلين و دخترش ژوزفين در صحنه اي از "کنتس از هنگ کنگ" (1967) چاپلين با آنا پاولووا معروف ترين هنرمند بالت روسيه (1925) چاپلين و خانواده اش در شربورگ داخل کشتي اختصاصي ملکه اليزابت (1952) چاپلين در جمع تني چند از دوستان و هنرمندان سينماي هاليوود (1919) چاپلين و ازدواج چهارمش با اونا اونيل، نمايشنامه نويس معروف (۱۹۴۳) چاپلين و ملاقات با ماهاتما گاندي رهبر هند در لندن (1931) چاپلين با همسرش اونا اونيل و دو تن از دخترانش، جرالدين (سوار بر اسب) و جين در نزديکي درياچه اي در ايرلند (1965) چاپلين و حضور سوفيالورن در جشن تولدش (1966) چاپلين به همراه ولز، داستان نويس و چند تن از دوستانش (1925) چاپلين و پائولتا گادارد، سومين همسرش و همبازي او در فيلم عصر جديد (1936) چاپلين بهمراه نانسي آستور، امي جانسون و جورج برنارد شاو (1931) نانسي آستور، اولين بانويي بود که به عنوان عضو پارلمان بريتانيا در مجلس عوام انتخاب شد. امي جانسون، مشهورترين خلبان زن بود که با پروازي با سرعت 671 مايل در ساعت رکورد جديدي را در سال 1948براي يک دوره ي ده ساله برجا گذاشت و جرج برنارد شاو، هم يکي از اديبان و طنزپردازان بريتانيايي بود. چاپلين و سوفيالورن در يک صحنه از "کنتس از هنگ کنگ" (1966) چاپلين و وينستون چرچيل همراه با خانواده در منزل چرچيل در کنت (1931) چاپلين و مارلون براندو بازيگر مشهور و محبوب فيلم پدرخوانده، در حين آمادگي براي فيلمبرداري در فيلم "کنتس از هنگ کنگ" (1966) چاپلين و کلر بلوم در سکانسي از فيلم "Limelight" در سال (1952) چاپلين و مارتا رايا در سکانسي از فيلم "موسيو وردوکس" (1947) چاپلين و پائولتا گادارد، همسر سوم چارلي در هنگام سکانس طنز درخشان "فناوري و پيشرفت" (1936) چاپلين و ادنا پورويانس در صحنه اي از "Carmen" در سال (1915) چاپلين در فيلم "ديکتاتور بزرگ" (1940) نگاهي به زندگي چارلي چاپلين (۱۹۷۷-۱۸۸۹) چارلز اسپنسر چاپلين، كمدين افسانهاي سينما، شانزدهم آوريل ۱8۸۹ در لندن و در خانوادهاي تئاتري به دنيا آمد. او بازيگري، كارگرداني، تهيهكنندگي، فيلمانهنويسي و حتي آهنگسازي فيلمهايش را شخصاً انجام ميداد. زندگي حرفهاي او از كودكي در صحنهي تئاترهاي لندن تا زمان مرگش بيش از ۷۰ سال ادامه داشت. دوران كودكي او در فقر و تنهايي سپري شد چون كه در دو سالگي پدر و مادرش از هم جدا شدند و پدرش كه به سختي او را به ياد ميآورد چند سال بعد مرد. مادرش كه بازيگري پركار بود، مبتلا به نوعي بيماري حنجره شد و چارهاي نداشت جز اين كه كار تئاتر را رها كند. اما قبل از آن، پسر ۵ سالهاش چارلي شانس بازي در نمايش را كنار او داشت كه با خواندن آهنگ معروفي مورد تشويق زيادي قرار گرفت. مادر او خياطي را در پيش گرفت تا مخارج زندگي چارلي و پسر ديگرش سيدني را تأمين كند. در سال ۱۹۰۰ چارلي در يازده سالگي همراه برادرش در نمايش پانتوميمي بنام "سيندرلا" بازي كرد و از آن موقع تصميم گرفته بود كه بازيگري را حرفهاي دنبال كند. سيدني چاپلين چند سال بعد براي پيوستن به نيروي دريايي آنها را ترك كرد. چارلي با مادرش كه دچار بيماري روحي شديدي شده بود در منطقه فقيرنشين لندن به وسيله درآمد اندك برادرش زندگي ميكرد و براي مراقبت از مادرش درس را رها كرد چون نميخواست كسي به بيماري رواني او پي ببرد ولي وقتي اطرافيان متوجه وضعيت وخيم او شدند، او را در بيمارستان بستري كردند كه تا سي سال ديگر با همان شرايط به زندگي ادامه داد. چاپلين در هفده سالگي به عنوان دلقك به گروه طنز "فرد كارنو" (Fred Karno) پيوست و ستاره نمايش هاي آن شد. او و گروه كارنو براي اولين تور آمريكا در سال ۱۹۱۰ پا به آن كشور گذاشتند و در شهرهاي مختلف نمايش اجرا كردند. در اين گروه، "استنلي جفرسون" (Stanly Jefferson) كه بعدها با نام "استن لورل" معروف شد با چاپلين هم بازي بود. "استن لورل" به انگلستان برگشت اما چاپلين كه شيفتهي آمريكا، پيشرفت سريع و محيط شادش شده بود در آن كشور ماند. سه سال بعد كارگردان جواني به اسم "مك سنات" (Mack Sennat) بازي چاپلين را ديد و به او پيشنهاد كرد با استوديوي فيلمسازياش "كي استون" همكاري كند. چاپلين برخلاف ميلي باطني و ابتدا بيش تر به خاطر حقوقش قبول كرد و به اين ترتيب وارد هاليوود شد. مسير حرفهاي او از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ در استوديوهاي مختلف "كي استون" شروع شد، جايي كه خيلي زود هنر و صنعت فيلمسازي را فرا گرفت. چارلي چاپلين در اولين فيلم هايش كه توجه چنداني را جلب نكرد مثل همه بازيگرها، ظاهري معمولي داشت تا اينكه خيلي اتفاقي تركيبي از شلوارهاي گشاد و كفشهاي بزرگ، كت تنگ و كلاه لبهدار را امتحان كرد كه به نظرش عالي رسيد و تبديل به همان شخصيت دوست داشتني شد كه همه ميشناسند و با آن به اوج شهرت رسيد. اولين سال فعاليتش براي "سنات" فيلمهاي كوتاه زيادي ساخت كه بسيار موفق بودند. تصويري كه امروز از چاپلين از يادها مانده، محصول همين دوره است. در سال ۱۹۱۶ او قراردادي با شركت فيلمسازي Mutual بست تا دوازده فيلم كوتاه كمدي بسازد و تمام آنها را در طول يك دوره هجده ماهه تهيه كرد. چاپلين بعدها گفت كه زمان فعاليتش در اين شركت شادترين دوره كارياش بوده و تجربيات زيادي هم كسب كرده است. به دنبال آن استوديوي اختصاصي و كمپاني توليد فيلم خودش را در هاليوود سال ۱۹۱۸ راهاندازي كرد و اين باعث شد تا حد زيادي كنترل مالي و هنري محصولاتش را شخصاً به عهده بگيرد. با استفاده از همين استقلال كه به تدريج بيش تر ميشد، زيباترين صحنهها را خلق كرد كه خارج از محدودهٔ زمان هميشه تأثير گذارند و پيامي كه پشت ظاهر سرگرم كننده آنها نهفته است انگار در هيچ برههاي از تاريخ كهنه نميشود. در سال ۱۹۱۵ او "ولگرد" افسانهاياش را خلق كرد، اولين كمدي تلخ و شيرين او با پاياني باز كه در آن قهرمان خانه به دوش قصه، تنها و ناكام در عشق به شيوهٔ مخصوص خودش قدم ميزند. چنين شخصيتي با ويژگيهاي ظاهري و خصوصيات اخلاقي ويژهاش به نوعي در فيلم هاي بعدي چاپلين هم حضور دارد. آوراگي و دربدري كه چاپلين هنگام كودكي تجربه كرده بود مايه اصلي فيلم هاي اجتماعي تند وتيز او را تشكيل ميداد. او در سن كم علاوه بر اين كه زندگي در نوانخانهها را تجربه كرده بود، بارها مجبور شد كنار خيابان بخوابد و در آشغالها دنبال غذا بگردد. شايد به خاطر همين تجربههاي تلخ شخصي است كه بازي او در اين قالب تا اين حد باورپذير است. در سال ۱۹۱۹ چاپلين همراه با همكارانش مثل "مري پيكفورد" (Mary Pickford)، "داگلاس فيربنكز" (Douglas Fairbanks) و "دي گريفيت" (D.Griffith)، اتحاديه هنرمندان را بنيانگذاري كرد كه تا اوايل دهه پنجاه رئيس آن بود. اين اتحاديه با اين هدف تشكيل شد تا از افزايش قدرت سرمايهگذاران در توسعه استوديوهاي هاليوود جلوگيري شود. اين حركت، آزادي چاپلين و فيلمسازان همفكر او را تثبيت ميكرد. در آن دوران چاپلين ديگر ستاره بينالمللي بود كه فيلم هايش مثل "مهاجر"، (۱۹۱۷)، "كودك" (۱۹۲۱) و "روز دستمزد" (۱۹۲۲) موفقيتهاي تجاري شگرفي كسب كرده بودند. چاپلين درباره فيلم مهاجر گفت "هيچ كدام از ديگر فيلم هايي كه ساختهام به اندازهٔ اين يكي خودم را متأثر نكرده است". "مهاجر" كمدي فوقالعادهاي است كه احتمالاً بيشتر با صحنهاي از آن در يادها مانده است كه در آن مهاجران به مجسمه آزادي خيره ميشوند. از آن موقع تاكنون اين صحنه بارها در فيلمهاي مختلف تقليد شده است. يكي از اين نمونهها در فيلم "پدرخوانده ۲" (۱۹۷۲) ساختهٔ فرانسيس فورد كاپولا وجود دارد. هنر چاپلين هيچ جا بهتر و واضحتر از اين صحنه مشخص نميشود. اولين كمدي بلند چاپلين و شاهكار او "كودك" بود؛ فيلمي به ياد ماندني كه در آن ولگردي، بچه گمشدهاي را پيدا ميكند و ميخواهد او را بزرگ كند. واضح است که فيلم كودك از داغديدگي خود چاپلين هم سرچشمه ميگرفت چون اولين پسر او چند روز بعد از تولد و چند هفته قبل از شروع ساخت اين فيلم مرده بود و شايد اين موضوع روي تلخي فضاي فيلم نادانسته تأثير گذاشت ولي كمبود عواطف و نگرانيهاي اجتماعي را استادانه به تصوير ميكشد. در اين اپيزود، چاپلين ولگردي است كه از بچهٔ بيخانماني، با بازي حيرت انگيز بازيگر چهارساله "جكي كوگان" (Jakie Coogan) مراقبت ميكند. در يكي از بهترين صحنههاي ساختهٔ چاپلين و شايد حتي تمام دوران فيلم صامت، چارلي در تعقيب ماشيني كه بچه را به پرورشگاه ميبرد، با تمام قدرت روي سقف خانه ميدود و نميخواهد از او جدا شود. پشت طنز سياه اين صحنه، احساسي لطيف پنهان است. در آن سال ها، كودكان مهاجر و آواره حاصل از جنگ جهاني اول در خاطره همه مردم بودند. همين طور كساني كه براي عزيزان از دست داده خود در جنگ داغدار بودند و يا به هر شكلي جنگ سرنوشتشان را وارد مسير تازهاي كرده بود از فيلم "كودك" بسيار استقبال كردند. زندگي افرادي مثل چاپلين، امروزه به وسيله دانشمندان علوم اجتماعي مطالعه ميشود. آن ها دريافتهاند كودكاني كه در معرض بيخانماني و به تبع آن، تنشهاي اجتماعي قرار ميگيرند همگي به سرنوشت واحدي دچار نميشوند. در حالي كه بعضي از آنها در آينده قشر آسيبپذير جامعه را تشكيل ميدهند، برخي ديگر از اين بچهها مثل چاپلين زيرك و مبتكر ميشوند. چارلي چاپلين با اين كه در كار حرفهاي خود روز به روز موفقتر ميشد ولي زندگي خانوادگياش دستخوش ناملايمات بود. دو ازدواج نخست او به جدايي ختم شد اولين بار با بازيگري بنام "ميلدرد هريس" (Mildred Harris) و بار دوم با بازيگر ديگري، "ليتا گري" (Lita Grey) ازدواج كرد. بعد از مدتي با "پائولتا گادارد" (Paulette Goddard) كه در فيلم "عصر جديد" بازي ميكند ازدواج كرد كه بعد از آن كه هر دو به موفقيت و شهرت بيشتري رسيدند از هم جدا شدند. چهارمين ازدواجش در سال ۱۹۴۳ با "اونا اونيل" (Oona Oneil) دختر نمايشنامه نويس معروف "ايگن اونيل" با ثباتترين بود كه تا زمان مرگش ادامه پيدا كرد. "اونا اونيل" بعد از مدتي هنرپيشگي را رها كرد و شايد همين، باعث دوام ازدواج آنها شد چون چاپلين برخلاف ازدواج هاي گذشتهاش اين بار همسرش را رقيب خودش نميديد. چارلي چاپلين و اونا اونيل هشت فرزند داشتند. يكي از آنها "جرالدين چاپلين" است كه حرفه والدينش را در پيش گرفت و مهمترين نقشي كه ايفا كرده در فيلم "دكتر ژيواگو" (۱۹۶۵) ساخته "ديويد لين" (David Lean) در نقش تانيا است. تنديسي هنرمندانه از چارلي چاپلين که توسط "Madame Tussauds" به اتمام رسيد و در موزه واکس هاليوود در ايالت کاليفرنيا بنمايش گذاشته شد (29 ژولاي 2009) |
No comments:
Post a Comment