به گروه اینترنتی جذاب و پر از خواندنی‌های جالب روزنه خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

Wednesday, February 3, 2010

.::ROZANEH::. GofteGoo ba Bijan Pakzad




اگر اين ايميل را به صورت ناقص دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد روي دکمه Printable View در سمت راست و بالاي صفحه کليک کنيد مانند شکل زير

براي رفع دائمي اين مشکل(ناقص ديده شدن صفحه) اينجا را کليک کنيد.
براي عضويت در گروه روزنه و دريافت ايميل‌هاي گروه روزنه به صورت روزانه، اينجا را کليک کنيد. عضويت در گروه روزنه و استفاده از مزاياي آن رايگان مي‌باشد.
اگر از G-Mail براي دريافت ايميل‌ها استفاده مي‌کنيد و قادر به ديدن تصاوير نيستيد روي لينک "Display images below" کليک کنيد.
گروه روزنه، با بيش از 150000(يکصد و پنجاه ‌هزار) عضو و حداقل 70000(هفتاد‌هزار) بازديد در روز يکي از بهترين مکان‌ها براي تبليغات شماست. براي مشاهده تعرفه تبليغات و همچنين سفارش تبليغات اينجا را کليک کنيد.

     
 

 موضوع: 

 تاريخ ارسال:

 

عضويت رايگان در گروه    |    صفحه نخست    |   آرشيو   |  وبلاگ    |    درباره ما    |    تبليغات در روزنه

تبليغات

Advertisements


 

روزنه توسط سرورهاي قدرتمند هاست‌ايران.نت پشتيباني مي‌شود.


 

براي سفارش تبليغات در اين محل اينجا را کليک کنيد

 

 

با خط اينترنت اختصاصي اعضاء گروه روزنه:
 

سرعت، قدرت و کيفيت بالاتر
هماهنگي با گروه و باز شدن عکسها
دسترسي آسانتر و بدون محدوديت به سايتها و ...

9092302260


 


 گفتگو با بيژن پاکزاد-مالک بوتيک بيژن (معروفترين بوتيک جهان)


'علت موفقيتم ايراني بودنم است'

بيژن پاکزاد طراح مد احتمالاً ميان غيرايرانيها شناخته شده ترين ايراني مقيم خارج از کشور است.
بوتيک بيژن که براي ديدار يا خريد از آن بايد از قبل وقت گرفت، در بهترين خيابان بورلي ‌هيلز، اختصاصي ترين بوتيک آمريکاست و عطر بيژن يکي از عطرهاي محبوب جهان است..

طراحيهاي لباسي هم که او براي استوديوهاي هاليوود انجام داده تا به حال چند بار نامزد دريافت جايزه اسکار بهترين طراحي لباس در فيلم شده است.

بيژن طراحي را در آلمان آموخت و در بازگشت به ايران اولين بوتيک مدرن، به قول خودش اولين بوتيک خارج از خرازي را به نام پلنگ صورتي در تهران تأسيس کرد، او سپس بوتيک ديگري به نام سسيل جي يا نيکولا بلازي گشود که اختصاصي ترين بوتيک تهران و محل خريد اعضاي خانواده سلطنتي، دولتمردان و ثروتمندان ايران بود.

سي و شش سال پيش بيژن کار موفق خود در ايران را ترک و به آمريکا مهاجرت کرد، دليلش را خودش توضيح مي دهد:
با تمام علاقه اي که به ايران داشتم، دوستش داشتم و دوستش دارم و عاشقش هم هستم، کوله بار و اثاثيه ‌ام را جمع کردم و خدا حافظ که بيايم به آمريکا اين کار را بکنم.

سي و پنچ شش سال پيش من وارد نيويورک شدم شروع کردم يک جايي را پيدا کردن که اين طرحهايي را که در مغز من بود، اينها را درست بکنم و در آمريکا عرضه بکنم.

مي توانم بپرسم آن موقع چقدر سرمايه داشتيد؟
بي پول نبودم، نمي دانم چه جوري به عرضتان برسانم مثلا من در عرض اين سي سال حدود چهار ميليارد دلار به اسم بيژن فروختم، چهار ميليارد دلار خيلي پول است در مقايسه با آن موقع که من هفتاد هشتاد هزار تومان پول داشتم، ولي هفتاد هشتاد هزار تومان هم سي و پنج سال پيش خيلي پول بود.

يعني ده دوازده هزار دلار حدوداً.

وقتي ده دوازده هزار دلار را مي توانستم بسازم که سالهاي سال قبلش در آلمان، وقتي وارد اروپا شدم که تحصيل کنم فقط دويست مارک داشتم.

مثلاً الآن پول من هفتصد هشتصد ميليون دلار شده، هشتصد ميليون دلار با آن هشتاد هزار يک خورده تفاوت دارد.

در اين مدت که اينجا بوديم تمام برنامه من اين بود که محصولاتي براي مردها به دنيا عرضه بکنم، براي اين عمل آمريکا، آمدن به نيويورک، يا آمدن به بورلي هيلز کاليفرنيا مناسب بود، جاهاي خوب مثل منهتن نيويورک يا بورلي هيلز کمک بزرگي است.

حدود سي و اندي سال پيش تصميم گرفتم که نيويورک را بگذارم براي ده سال بعد و به عوض ماندن در آنجا بيايم اينجا و در لس آنجلس باشم، چون هم قشنگ است، هم هوايش خوب است و در عين حال همين طور که به عرضتان رساندم محلي است که مي توانم اين طغيان بدني خودم را نشان بدهم و نشان بدهم که به عنوان ايراني مي توانم موفق باشم، بخصوص در رشته اي که خيلي ثقيل بود، چون ما نه خاويار مي فروختيم، نه قالي ايراني و نه هنرهاي قديمي ايران.

من لباس طراحي مي کردم و لباسهاي آخرين مد و شيک مردانه براي مردان معروف دنيا که خيليهايشان سختگيرند، البته خيلي متمولند، پس روي همين اصل خيلي خوشحال بودم که اين کار را بکنم و بگويم من ايراني ام ولي نه آن ايراني که با واقعيت تعارف مي ‌کند، بلکه ايراني ‌اي که از غولهاي بزرگ صنعتي است و آدمها و مردهاي سرسخت دنيا را به زانو درمي ‌آورد.

شايد اين حرف زشت است که بگويم به زانو دربياورم اما من مي ‌خواستم به اينها بفهمانم که اگر قدت بلند نيست، اگر انگليسي ‌ات سليس نباشد، مهم نيست، بايد آن قدر کارهاي ديگر بکني که اينها مجبور بشوند که دربزنند، بيايند تو و محصول تو را بخرند.

اين توي مغز من بود، البته اين قدر عقلم مي رسيد که در بهترين جاي شهر بيايم بهترين محل خيابان را به دست بياورم و شروع بکنم جايي را درست بکنم، توي دلم مي خواستم که اينجا مثل منزلي باشد، اتاق پذيرايي بزرگي درست بکنم که مردم بتوانند بيايند داخلش، اتاق پذيرايي هم آن شکلي بود که من سي و خرده ‌اي سال پيش اينجا را درست کردم، اتاق پذيرايي بزرگ شکيل فرانسوي.

اين جايي که شما گرفتيد در بورلي هيلز، در بهترين نقطه تجارتي بورلي هيلز که شما جا گرفتيد با ده دوازده هزار دلار که امکان نداشته حتماً پول قرض کرديد يا وام گرفتيد؟
همين طور است که شما مي گوييد، يعني قدرتهايي داخل من بود که آنهايي را که بايد اين کار را بکنند مجاب بکنم؛ يکي از رفقاي من که خيلي هم با من رفيق بود، هنوزهم رفيق من است، من از طرف خودم دست يا علي دادم او هم از طرف خودش دست کليمي مهربان خودش را جلو آورد با هم دست داديم، به هم گفتيم نمي دانيم بين اسرائيل و فلسطين چي مي گذرد ولي من و تو بايد با همديگر کار بکنيم، همان مقداري که من داشتم او هم قاطي کرد، همان ماههاي اول کار ما از نظر مالي خيلي موفق شد براي اينکه متفاوت بود.

البته يک چيز هم به عرضتان برسانم که به عقيده من واقعيتي که مي گويند آمريکا محلي است که مي تواني خودت را نشان بدهي و رشد بکني حقيقت دارد ولي الکي هم نمي شود رشد کرد و رفت بالا.


بايد مايه ‌اش را هم داشته باشي؟
نخير. مايه پولي را عرض نمي کنم.


يعني استعداد.
بله استعداد، بايد چيزي داشته باشي و کارهايي بايد بکني که خلاف سنت ولي در عين حال براي مردم جالب باشد، بخصوص در آن رشته اي که مي خواهي کار بکني.

اولين کاري که من کردم که از موفقيتهاي من بود، من ده پانزده سال قبلش اين کار را در تهران کرده بودم. من يادم مي آيد آن زماني که پلنگ صورتي را در تهران راه انداختم، تنها چيزهايي که در شهر بود آن خرازيهايي بود که در خيابان نادري و خيابان شاه و آنجاها بود، بعد يکي آمد که مثل کريستين ديور پاريس بود.

روي همين اصل من با شريکم اين سرمايه‌ گذاري مساوي را با هم کرديم و اسم و اين لوگوي بيژن را اختراع کرديم، ديگر نه پلنگ صورتي مي خواستيم باشد و نه سسيل جي نه نيکولا بلازي، باشد: "بيژن براي آقايان".

و شروع کرديم با يک کارهايي و يک ريسکهايي، من اولين پول زيادي که به دست آوردم سرمايه گذاري کردم، معمولاً خيليها وقتي يکي دو سه ميليون دلار در مي آورند راضي اند ولي من همان دو سه ميليون دلار را که در آوردم اولين کاري که کردم يک عطر درست کردم، تازه آن هم بعد از وامهايي که براي موفق شدن عطر لازم بود، بعد آن عطر خيلي موفق شد چون آن استعدادي که شما گفتيد آنجا بود و آن همکاريهايي که بين من و شريکم بود به وجود آمد.

يواش يواش ديگر کار به جايي رسيده بود که در اواخر دهه هشتاد ميلادي، بي اغراق به عرضتان برسانم، روزي يک يا دو آدم متمول دنيا را توي بوتيکم داشتم؛ وزير و پادشاه و غيره بيشتر توي بوتيک نيويورک من مي آمدند و آن باعث جهش بزرگي بود که من در نيويورک کردم و دوازده سيزده ميليون دلار خرج کردم ولي صد و پنجاه، دويست ميليون دلار درآوردم، همان دو سه سال اول. نيويورک هم به علت سازمان ملل متحد که در نيويورک است رئيس جمهور و پادشاه و وزير خارجه و سفراي کشورها زيادند، هيچ راهي اينها نداشتند جز اينکه سري به بيژن منهتن در خيابان پنجم (فيفت اونيو) بزنند و مي زدند.
در يکي از آن مسافرتها بود که من يک پادشاه از خاور دور را شناختم که با من قرارداد صد ميليون دلاري بست و من انجام دادم به صورت بسيار صحيح.

موفقيت از همينجاها شروع مي شود اما به طور کلي فکر مي کنم علت موفقيت من ايراني بودنم است، منظورم اين است که به خاطر ايراني بودنم، يک چيزهايي از بچگي توي خون من بود که مي خواستم نعره بکشم مثل شير، شيري که شما کرده باشيدش توي قفس و نعره بکشد، اين شير مي تواند متأسفانه توي باغ وحش باشد ولي در هر صورت شير است و مي غرد.

من هميشه در کارهايي که کردم بر اساس اين اصل بوده که درست کار بکني و صحيح کار کني و اين استعداد را اگر بخواهيم از نظر سليقه اي بسنجيم بايد در نهايت زييايي باشد.

من فکر نمي کنم که شما قبول نمي کنيد که اين قشنگترين نمايشگاه لباس مردانه است، چون من نمي گذارم از اين بهتر به وجود بيايد، اگر مي گذاشتم، چهار سال پيش نمي گفتم اينجا را براي دو سال سه سال ببندند که آن چهره زيبايي را که همه دوست دارند به وجود بياورم، لازم بود اين چهره آرايي انجام بشود تا من بتوانم کارم را ادامه بدهم چون مردم بخصوص مردمي که سر کار مي روند بسيار باهوشند و مواظب هر يک دلاري اند که خرج مي کنند.

اما بايد بتواني اين ها را اداره کني با استعدادت، با حرفت، با کارت با عملت و با پابرجا بودنت.

اينجا من الآن حدود يک ميليارد دلار پول دارم ولي هفته اي پنج روز اينجا هستم، اگر هم اينجا نيستم جاي ديگري هستم و دارم کار مي کنم، يا در ايتاليا هستم که اين چيزهايي که دارم درست مي کنم بدرستي طراحي بشود، به عمل برسد و به اينجا بيايد.

ببينيد من هميشه دوست داشتم که مردم را تحت تأثير قرار دهم يعني مي خواستم کاري بکنم که آنها دهانشان باز بماند و بعد ازشان پول در بياورم، او هم متوجه باشد که اگر پول مي دهد، بهترين را، که جاي ديگري نيست، مي برد بيرون.
مثلا کراوات من همان کراوات است اما هزار دلار ارزش دارد، اولين چيزي که مي خواهم به عرضتان برسونم اين است که کراوات و دستمال من به غير از کيفيتي که دارد جعبه اي دارد که چهل دلار در ايتاليا خرج آن شده.

وقتي شما کراوات را خريديد آن را به گردن مي زنيد اما جعبه اش را چکار مي کنيد که پولش را داده ايد ولي من فکر مي کنم موقعي که مي خواهيد بخريد اگر متمول باشيد حاضريد هزار دلار بدهيد چون نوعي که عرضه مي شود ايجاب مي کند، من فکر مي کنم يکي از موفقيتهايم اين است که بلدم، يعني ياد گرفتم چگونه طرحها و محصولاتم را عرضه کنم.


هيچوقت در کارتان اتفاق افتاده که مي خواستيد چيزي را به کسي بفروشيد و نتوانستيد؟
اين اواخر خير، اين ده سال اخير هر چه من طرح کردم فروختم.

بگذاريد جوابتان را جور ديگري بدهم؛ اين تشکيلات هرفصل شايد دو هزار و خرده اي کت و شلوار به اصطلاح معمولي، هزارها پيراهن، هزارها کراوات و کارها و طرحهاي چرمي، اسپورتي و غيره دارد، در واقع سي و دو سال است که اينجا بازاست، تا به امروز هيچوقت بحث تخفيف دادن روي لباسها نبوده و هيچوقت مسأله حراج مطرح نبوده، برخلاف آنچه در آمريکا معمول است، دليل اصلي اين است که وقتي مثلاً شما سيصد تا پيراهن طرح مي کنيد سي عددش باقي مي‌ ماند، من مي خواهم به عرضتان برسانم که در اين سي و دو ساله چيزي از طرحهاي من باقي نمانده، اگر هم مانده باشد سي درصد هم گرانتر به فروش رفته.

حالا چرا؟ به خاطر آن کيفيتي که اين جنسها دارند آن فرمي که درست شده اند، من هم کلاسيک بودن آنها را مراعات کردم که سال ديگر از مد نيفتد و هم کيفيتش که سال آينده گرانترش مي‌ کند.

الآن کشمير و ابريشم و کتان مصري گرانتر از سال گذشته است، الان کروکوديل که من امسال براي مردها درست کردم اصلاً وجود ندارد، کروکوديل خوب ديگر نمي توانيد گير بياوريد، براي اينکه همه را ژاپنيها خريدند و بردند و بسختي مي شود گير آورد.

اين کيفهاي دستي کروکوديل که اينجا الآن بيست و چهار هزار دلار قيمت دارد، حدود مثلاً چهار پنج هزار دلار خرج اين کيف دستي شده است، سال ديگر ماده اصلي آن سي در صد گرانتر مي‌ شود، حالا آن کيفي که فروش نرفته، چون کلاسيک بوده سال ديگر هنوز از مد نيفتاده اما سي درصد گرانتر شده است.


شما الآن تمام طراحيها را خودتان مي کنيد يا طراحهاي مختلف داريد براي کارهاي مختلف؟
در تشکيلات بنده در فلورانس ايتاليا که آنجا محصولات را درست مي ‌کنم، حدود صد و بيست نفر کار مي ‌کنند، البته بيشتر بودند که کمترشان کردم و فقط نخبه ها را نگه داشتم، علت هم بسته شدن فروشگاه نيويورک بود و يازدهم سپتامبر، حالا دوباره دارم نيويورک را باز مي ‌کنم اما در هر حال همان صد و بيست نفر در نزديک فلورانس، بيست و چهار ساعته در شهرکي به نام کارارا کار مي کنند.


طراحند يا خياط؟
طراح اصلي تمام اين تشکيلات خوشبختانه يا بدبختانه يا متأسفانه يا هر چه مي خواهيد بگوييد خود منم، البته زياد خوشايند نيست بگويم منم چون در تشکيلات نيويورک و در تشکيلات اينجا عده اي از ايرانيها هستند که با من همکاري دارند و بسيار فهميده شده اند، گفتن اينکه همه را من کردم نه درست است و نه صحيح و نه حقيقت دارد.


يعني فکر کلي را شما مي دهيد، آنها پرورشش مي ‌دهند؟
کمي بيشتر. طرح کلي را من مي دهم، آنها مي پرورانند و بعد من نگاه مي کنم که چه جوري مي پرورانند و اصلاحاتي مي کنم، از آنجا به بعدش را هم خودشان ديگر فهميده اند که بعد از سي سال من چه مي خواهم. ديگر از آن حالت تک نفري و دويدن گذشته است.


خوب حالا بپردازيم به رابطه شما با جامعه ايراني، کارمند و کارگر ايراني که گفتيد داريد؟
داشتن کارمندهاي ايراني چندين دليل دارد، يکي اينکه آدمهاي بسيار با هوشي اند و من دوست دارم، براي اينکه خودم ايراني ام و دوست دارم کارمند ايراني داشته باشم.

البته همه کارکنانم ايراني نيستند، حدود شصت درصدشان ايراني اند، چهل درصد غير ايراني، بخصوص که در مورد توليد اين کارها هيچکدامشان ايراني نيستند، متأسفانه فقط منم و خانمي که با هم کار مي کنيم.

اما از نظر خانمها و آقايان ايراني که در کاليفرنيا و در آمريکا و در لس آنجلس زندگي مي کنند، به علت کار زياد، يعني پانزده ساعت کار در روز ديگر نمي رسم با آنها قاطي بشوم، غذاهاي ايراني که خيلي خوشمزه است ولي چاق مي کند هم که اصلاً نمي توانم بخورم، وقت هم ندارم جايي بروم ولي احترامم را برايشان دارم چون خودم ايراني ام.


معمولاً وقتي محبتي مي کنند و مي آيند به اين خيابان و مي خواهند به اين تشکيلات سري بزنند و نگاهي بکنند، چون ما تشکيلاتمان با قرار قبلي است يعني و سي و خورده اي سال است که به اين شکل است، ولي خوب خانواده هاي ايراني بخصوص اگر توريست باشند، در را که زور مي دهند، البته خانمهائي که هستند من و من مي ‌کنند اما من اگر باشم فوراً از صورتشان مي فهمم که ايراني اند، مي گويم خواهش مي کنم تشريف بياوريد تو، آنها هم مي آيند تو دوري مي زنند و عکسي مي گيريم و بعد مي روند ولي به طور کلي براي خريد از من، نه، عطر من سليقه و مزه ايراني دارد ولي لباس من را کم هموطنان مي خرند.


براي کار ديگري سراغ شما نمي آيند؟ مثلاً راديو تلويزيونها کمک بخواهند يا روزنامه ها کمک بخواهند يا تجارتهاي ديگر بيايند کمک بخواهند؟ اگر بيايند شما کمک مي ‌کنيد؟
والله عرض کنم خدمتتان بلي، من ايراني ام، چه بخواهم و چه نخواهم تحت تأثير چيزهايي قرار مي گيرم، به دليل فرهنگ ايران، زبان فارسي و وضع سابق و حال ميهنم.

من خودم را آمريکايي نمي دانم با اينکه پاسپورتم آمريکايي است خودم را خيلي خيلي ايراني مي دانم، روي همين اصل تا آنجايي که بتوانم کمکهايي مي کنم، نه فقط به لس آنجلس، حتي با اشتياق بيشتري کمک مي کنم به زلزله زدگان بم يا زنجان يا غيره.

وقتي اتفاق بدي براي ايراني که در آن متولد شدم مي افتد خوب من متأثر مي شوم، چندين بار اين مسأله ايران را با خانواده هاي رئيس جمهورهايي که با آنها مرتبطم، در آمريکا بخصوص، در ميان گذاشتم.


اتفاقاً مي خواستم بپرسم که شما که در شهري کاملاً سياستزده از نظر جامعه ايراني زندگي مي کنيد، چطور خودتان را از سياست دور نگه داشتيد؟
کارهايي را که طي اين سي و سه چهار سال کردم، شما در يک کلمه به بنده بگوييد براي ايران و ايراني خوب بوده يا بد بوده؟ حرف من همين است که من اين پرچم را افراشته نگاه داشتم چون ايراني ام و همه هم اين را مي دانند که من ايراني ام.
اين پانزده ميليون خانمي که عطر مرا خريده اند، اين آقاياني که اين قدرت مالي و فکري دارند و ميليونها دلار مي دهند که اين چيزها را بخرند، بعد از اين همه سال اينها همه مي دانند که من صد درصد لهجه ام، صحبتم، قيافه ام، هيکلم، همه ايراني است، روي همين اصل اين خودش نوعي کار سياسي است. آنهايي که سياستبازي مي کنند چه آمريکايي چه ايراني خارج از ايران يا داخل ايران، نمي دانم چه جوري بگويم، من جوري با اعمالي که انجام مي دهم به عنوان ايراني، فکر مي کنم به نوعي وظيفه ام را انجام داده ام .


يعني با کارهايتان پيام مي فرستيد؟
بيشتر از پيام، مثل اينکه شما دکتر تحصيلکرده اي بفرستيد آفريقا طبابت بکند با آن آدمهاي جذامي و ايدزي و اينها.

اين را مي خواهم بگويم که با اين همه مشکلاتي که براي ايران وجود دارد، حالا يا راست يا دروغ هر تلويزيوني را که باز مي کنيد، هر روزنامه اي که شما مي خوانيد از نيويورک تايمز تا فيگارو، پاريس و لندن و همه جا همه اش همين است که ملاحظه مي فرماييد: منفي است درباره ايراني که من در آن بزرگ شده ام.

حالا چه درست چه غلط، من به عنوان طراح نمي خواهم قاطي سياست بشوم ولي کاري که مي کنم اين است که مي دانم اعمال من براي خارجيها، آمريکايي، فرانسوي، انگليسي، پيامي است که اين در و ديوار و تشکيلات که از آن تعريف مي کنيد مال ايراني است و پولي که مي دهيد مال يک ايراني است.


من دقت کردم براي کسي که سي و دو سال اينجا بوده، شما خيلي خوب فارسي حرف مي زنيد، يعني اين مدت فارسي حرف زده و نگذاشته ايد فارسي يادتان برود، چون خيليها کمتر از شما اينجا بوده و فارسي يادشان رفته است. آيا فرزندانتان هم فارسي صحبت مي کنند؟


اجازه بدهيد خوبش را بگويم و بدش را هم بگويم، من سه تا بچه دارم يکي فارسي، انگليسي و آلماني را بسيار خوب صحبت مي کند يعني به قول معروف پرفکت (کامل).


يعني بزرگه؟
بله بزرگه، بچه هاي دوم و سومم که يکي پانزده ساله و يکي هيجده ساله شده، متأسفانه نه.

اين به علت اختلافات خانوادگي بود، من الآن متأهل نيستم و بچه هاي من با مادرشان زندگي مي کنند که آمريکايي است و من برايش احترام زيادي قائلم، بنابراين خواهي نخواهي زبان فارسي ياد نگرفتند.


آن فرزند بزرگتان که گفتيد فارسي مي داند همان خانمي است که با خودتان کار مي کند؟
بله اسمش دانيلا است، فارسي را به اين شکيلي صحبت مي کند و آلماني هم مي داند چون مادرش آلماني است، انگليسي هم که دانشگاه يو سي ال اي (دانشگاه کاليفرنيا در لس آنجلس) را تمام کرده، او طراح قسمت جواهر و عطريات من است.


اصلاً درس طراحي خوانده؟
باور مي کنيد که نه؟ او درسش را با موفقيت در رشته بازرگاني تمام کرد ولي در سالهايي که با من بود، چيزي را که بايد ياد مي گرفت، ياد گرفت، البته در مورد لباس آن نظارتي را که خودم دارم هرگز ول نمي کنم.

منبع: بي بي سي.

 


 

 

   

 

اين ايميل را براي دوستانتان نيز ارسال کنيد....

اگر اين ايميل را از طرف دوستانتان دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد با عضويت در گروه روزنه هر روزايميل‌هاي ما را با موضوعات متنوع دريافت کنيد..
 براي
عضويت رايگان در گروه روزنه، اينجا رو کليک کنيد..

 

 

 

 

 

 

 
 

 

GroupTeam


Owners

  ALI

 Yousof

Y!ID: RedVolcano_81  Y!ID: YousofShajari 
براي چت با من اينجا را کليک کنيد براي چت با من اينجا را کليک کنيد

Moderators

FARIBA

30nAp30

Y!ID: Fariba_october  Y!ID: pc30na 
براي چت با من اينجا را کليک کنيد براي چت با من اينجا را کليک کنيد
 
 
     


__._,_.___


Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Blog Archive