برترین فیلمهای 2007 به انتخاب نیویورک تایمز در پایان هر سال میلادی برترینها در مباحث مختلفی توسط جایگاههای متفاوتی انتخاب می شوند. توضیح نيویورک تایمز: سنت نقد فيلم ما را وادار ميكند در اين وقت از سال نام 10 فيلم برتر و ماندگار سال را اعلام كنيم. همه ميدانند اين انتخابها بسيار شخصي است كه لذتش هم در همين مساله نهفته است. مسلما وقتي پاي بيش از 640 فيلم در ميان است، به ناچار شاهد دستهبندي فيلمها در ژانرها و مضامين مختلف خواهيم بود. اما جدا از اين دستهبندي بديهي، فيلمهاي زيبا و اصيل فراوان بودند. بدين ترتيب فهرست زير نيز، به جز دو مورد اول، در هر مورد شامل دو فيلم (و در يك مورد سه فيلم) است، كه مكمل، نقيض يا به هر شكل ديگر مرتبط با يكديگر بودهاند. هر يك از فيلمهاي فهرست به تنهايي نيز آثاري قابل توجه هستند، اما در كنار جفت خود كاملتر و برجستهتر خواهند شد. اين زوجها را ميتوان به صورت فيلمهاي دنبالهدار يا جايگزين يكديگرنيز در نظر گرفت. مهمتر از همه اينكه اين فيلمها نمايشگر سرزندگي و تغييرپذيري هنر هفتم نيز هستند. بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه در دنيايي بزرگ زندگي ميكنيم و مسلما فيلمهاي زيادي وجود دارند كه از چشم ما دور ماندهاند. برترین فیلمهای 2007 به انتخاب نیویورک تایمز 1 - �4 ماه، 3 هفته و 2 روز� ساخته كريستيان مونگيو، برنده نخل طلاي جشنواره فيلم كن و جديدترين نمونه از شكوفايي اخير سينماي روماني است. فيلم مونگيو ماه ژانويه در نيويورك اكران خواهد شد، اما نميتوانستم براي انتخاب آن، تا زمان ارائه فهرست سال 2008 صبر كنم. برخي ويژگيهاي برجسته فيلم برگرفته از مضمون قابل توجه آن است. داستان فيلم درباره زندگي مشقتبار تحت حاكميت حكومت كمونيستي و همچنين سقط جنين است. اما آنچه باعث اهميت فيلم ميشود، تركيب فوقالعاده كارگرداني بسيار سنجيده مونگيو، بازيهاي بيپيرايه و طبيعي بازيگران (به ويژه آناماريا مارينكا) و صداقتي است كه حتي از سطح توقعمان از رئاليسم نيز فراتر است. 2 - �راتاتوي� نيز به نوبه خود چندان در قيد و بند رئاليسم نيست، اما همانند �4 ماه...� به تعهد خود براي دستيابي به يك اثر هنري ايدهآل به بهترين شكل ممكن، پايبند است. به علاوه، تماشاي اين فيلم تجربهاي مفرح نيز خواهد بود، چرا كه براد بيرد، نويسنده و كارگردان، همواره طرفدار و حامي اين خصيصه بوده است. بيرد در اين فيلم نيز مانند �شگفتانگيزها�، اثري تا حدودي معترضانه و همدردانه درباره افراد برجسته (و متوسط) اين دنيا خلق كرده كه همواره بايد با مشكلات و خوشيهاي متفاوت بودن سر كنند. �راتاتوي� حاوي درسي آموزنده براي منتقدان نيز هست، تا بتوانيم مانند ديگر تماشاگران كمي احساسات به خرج دهيم و اينقدر به دنبال منطق نباشیم نباشيم. 3 - خشونت، انتقام، شيطنت بيدليل: اين خصوصيات مستعد لغزيدن به سمت كليشههاي سينما هستند، اما تماشاي تلاشي صميمانه براي نمايش روح خبيث انسان، هنوز هم ميتواند تماشايي باشد. وقتي اين خصوصيات توسط مرداني خلاق و جسور چون پل تامس آندرسن (�خون به پا مي شود�) و تيم برتن و استفن سوندهايم (�سوئيني تاد�) در كنار يكديگر قرار ميگيرند، نمايش بيزاري از انسانها ميتواند مكاشفهاي قدرتمند باشد. حرص و رنجش هر دو ميتواند انسان را به موجودي بيرحم تبديل كنند. دانيل دي لوئيس (�خون به پا مي شود�) و جاني دپ (�سوئيني تاد�) را ميتوان جذابترين و هولناكترين هيولاهاي سينما طي سالهاي اخير دانست 4 - زندگي موسيقيدانان معروف، همواره براي بازيگران بلندپرواز، كارگردانان فاقد خلاقيت، مستندسازان فرصتطلب و بازاريابان آلبومهاي موسيقي، وسوسهكننده بوده است. تاد هينز در �من اينجا نيستم� و جولين تمپل در �جو استرومر: آينده نانوشته است�، سعي در دوري از كليشههاي هميشگي داشتهاند و به همين خاطر براي روايت داستان پررمز و راز شخصيتهاي اصلي خود، از شيوههاي تصويري و روايي جديدي استفاده كردهاند. مستند تمپل درباره بنيانگذار گروه موسيقي�كلش� فيلم زندگينامهاي سرراستتري نسبت به فيلم خيالي و تكه تكه تاد هينز درباره باب ديلن است. با وجود اين در هر دو فيلم شاهد جستوجو براي كشف راههاي جديد در روايت تاريخ از طريق سينما هستيم. 5 - هر مستند سياسي زاويه ديد خاص خود را دارد، اما بسياري از آنها تنها براي تصديق عقايد از پيش تعيين شده گروهي معدود و خاص از تماشاگران (كه معمولا ليبرال هم هستند) ساخته ميشود. در مقابل مستندهاي سياسي بسيار اندك وجود دارند كه قادر به درك تفاوت ميان صدور اعلاميه و بحث كردن درباره يك موضوع هستند. در سال جاري شاهد دو فيلم برجسته از گروه دوم بوديم. �پاياني متصور نيست� ساخته چارلز فرگوسن، يك وقايعنگاري بيطرفانه و تكاندهنده از حماقتها و غرور آمريكا در ماههاي اوليه جنگ عراق است، كه البته شايد به خاطر لحن غيرمتعصبانهاش چندان مورد توجه آناني كه از ابتدا مخالف جنگ بودند قرار نگيرد، اما به خاطر همين خصوصيت ميتواند طرفداران جنگ را با چالشي بزرگ روبهرو سازد. خيلي دوست دارم دوستان محافظهكارم به تماشاي اين فيلم بنشينند. تماشاي �وكيل مدافع وحشت�، روايت دقيق و بدون جانبداري باربه شرودر از وكيل فرانسوي ژاك ورگاس، نيز براي افرادي از جناح چپ كه هنوز با نگاهي رمانتيك به خشونت سياسي مينگرند و آن را پاسخي شايسته و اخلاقي به ظلم و ستم ميدانند، بسيار واجب است. 6 - �قطار دوازده و هشت دقيقه شرقي بخارست� نخستين ساخته كارگردان رومانيايي كورنليو پورومبويو و �خدمتكار خانگي� نخستين فيلم خورخه گاگرو فيلمساز آرژانتيني است. اين دو در ساختههايشان روايتگر داستانهايي ساده درباره مردم عادي هستند كه زندگيشان دستخوش وقايع تاريخي ميشود. در �قطار...� گروهي از كاركنان عادي يك تلويزيون محلي بر سر انقلاب سال 1989 با يكديگر درگير ميشوند. �خدمتكار خانگي� درباره تيرگي رابطه ميان زني اهل بوينسآيرس با خدمتكارش به دليل فشارهاي اقتصادي است. پورومبويو بسيار واضحتر از گاگرو تمايل به طنز دارد، اما ساختههاي هر دو آنان نشاندهنده اعتماد به نفس و حساسيتي قابل توجه است. آنان فيلمهاي خود را با حساسيت و دقت زيادي ساختهاند و بدين ترتيب حاصل كارشان تنها چند قدم تا يك شاهكار سينمايي فاصله دارد. 7 - درباره آزادي خيلي صحبتها ميشود ـ در زندگي، در هنر و در سياست ـ اما واقعا آزادي چيست؟ �درون طبيعت وحشي� ساخته شان پن و �زنگ شيرجه و پروانه� ساخته جولين اشنيبل، پاسخهاي خوبي براي اين سوال دارند. فيلم پن در مناطق جنگلي و زيباي آمريكاي شمالي ميگذرد و پسزمينه فيلم اشنيبل خاطرات و روياها هستند. هر يك از اين دو فيلم كه بر مبناي زندگي افرادي واقعي ساخته شدهاند، روايتگر جلوهاي متفاوت از آزادي است. هر دو فيلمساز در ساختههايشان از آزادي روح صحبت ميكنند كه باعث ميشود داستانهايشان به همان اندازه كه غمگين هستند، نشاطبرانگيز نيز باشند. 8 - ملودرامهايي با موضوع بيداري وجدان، كه در آن شاهد تحول يكباره فردي گناهكار هستيم، همواره تماشاگران فراوان داشتهاند. اين فيلمها برآورنده نياز انسان به باور اين مساله است كه رستگاري هميشه پيروز خواهد شد. رويكرد احساساتي به انسانيت از شيوههاي معمول اينگونه فيلمهاست. ميتوان ادعا كرد دنياي واقعي تاريكتر و متفاوتتر از تصويري است كه از آلمان شرقي سابق در �زندگي ديگران� يا فعاليتهاي تجاري در �مايكل كليتن� ميبينيم. با وجود نخستين ساختههاي فلورين هنكل فن دونرسمارك (زندگي ديگران) و توني گيلروي (مايكل كليتن) داستانهايي هوشمندانه و صميمي از تحول فردي هستند. بيشك موفقيت فيلم بيش از هر چيز مديون بازيگران فوقالعادهشان ـ جورج كلوني به نقش يك دلال در �مايكل كليتن� و اولريش موهه به نقش افسر اشتازي در �زندگي ديگران� ـ هستند 9 - �سويجها� با نويسندگي و كارگرداني تامارا جنكينس و �دور از او� ساخته سارا پولي بر مبناي داستاني از آليس مونرو، به مشكلات ناشي از ميانسالي ميپردازند. اين فيلمها همچنين روايتگر مشكلات عشقهاي طولاني ميان فرزندان ناسازگاز يك خانواده (فيليپ سيمور هافمن و لورا ليني در �سويجها�) و بين يك زوج (جولي كريستي و گوردون پينسنت در �دور از او�) هستند. هر دو فيلم در روايت خود كمي اغراقآميز و احساساتگرايانه عمل ميكنند. در اين دو فيلم شاهد برخي از بهترين نقشآفرينيهاي سال نيز هستيم. 10 - �باردار� در عين آنكه يكي از پرحرف و حديثترين فيلمهاي سال بود، يكي از مفرحترينها هم بود. روايت فيلم از مشكلات و گيجيهاي ناشي از بلوغ، با �سوپربد�، برادر كوچكتر و خشمگينتر آن، كامل ميشود. فمينيسم تند و تيز �جانو� را ميتوان هم مكمل و هم اعتراضي تمامعيار به اين دو فيلم پسرمحور دانست. اميدوارم كه در سال 2008 دايابلو كدي، نويسنده �جانو� و جاد آپاتو، نويسنده و كارگردان �باردار� و تهيهكننده �سوپربد�، با مشاركت يكديگر يكي از بهترين كمديهاي سال آينده را بسازند. ديگر فيلمهاي قابل اشاره: ليدي چاترلي، به سوي سكوت بزرگ، آغاز در شب، پيش از آنكه شيطان بفهمد مردهاي، پيرمردها كشوري ندارند، بازديد گروه، جنگ چارلي ويلسن، باماكو، زودياك منبع اصلی: نيويورك تايمز، 23 دسامبر 2007 متن فارسی: تهران امروز انتخاب تصاویر: مرد خاکستری |
No comments:
Post a Comment