آرام جان
(شماره ي هشتم مجله ي موسيقي ايراني (گروه روزنه
الا اي پير فرزانه مكن منعم ز ميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم
به كام و آرزوي دل چو دارم خلوتي حاصل
چه فكر از خبث بدگويان ميان انجمن دارم
سزد كز خاتم لعلش زنم لاف سليماني
چو اسم اعظمم باشد چه باك از اهرمن دارم
خدا را اي رقيب امشب زماني ديده بر هم نه
كه من با لعل خاموشش نهاني صد سخن دارم
:قطعه ي تصويري تصنيف �پير فرزانه� با صداي بانو پريسا ، سنتور استاد مشكاتيان و تار عليزاده در يكي از برنامه هاي جشن هنر
:قطعه ي كوتاه
Download
:قطعه ي اصلي
Download
زاهد از كوچه ي رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نكند صحبت بدنامي چند
دلبرا بنده نوازيت كه آموخت، بگو
بعد از اينكه كلي با خودم كلنجار رفتم، بالاخره تصميم گرفتم كه در بزنم و وارد بشم. در زدم ولي كسي جواب نداد، مي دونستم الان پشت ميزش نشسته پس در رو باز كردم و رفتم داخل و گفتم: سلام استاد. دكترِ جوان كه نمي خواست به يك دانشجوي سال دومي تازه به دوران رسيده زياد رو بده، سرشو بلند كرد و با اكراه سري تكان داد. گفتم: � ببخشيد استاد، يه سوال دارم،... از درسي كه ديروز توي كلاس داديد، مي خواستم بدونم كه ...�. يك لبخند معني دار زد و گفت: � عزيزم اگه من مي خواستم اين چيزا رو به شما بگم كه اين درس بايد به جاي 3 واحد 6 واحد ارائه مي شد، حالا اگه خيلي مشتاقي كه بدوني برو توي كتابخونه و كتاباي .... رو بگير و بخون.�
من كه ديگه حرفي براي گفتن نداشتم بعد از يك تشكر ساختگي از اتاق بيرون اومدم و رفتم سر كلاسي كه تا چند دقيقه ي ديگه شروع مي شد.
***
وقتي به سمت در دانشكده مي رفتم دختره رو ديدم كه از در خارج مي شد، هر چند صورت و ظاهر زيبايي داشت و خيلي هم وقار و متانت خودش رو حفظ مي كرد اما تو يكي دو سالي كه ديده بودمش هيچ وقت كيفش عوض نشده بود و كل لباس هاي تنش كه بيش از يكي دو بار عوض نشده بودند، بيشتر از سي چهل هزار تومان نمي ارزيدند. ناگهان متوجه ماشيني شدم كه يكي از اساتيد اون رو از پاركينگ دانشكده خارج مي كرد، خواسته يا ناخواسته يكي از لاستيك هاش توي چاله اي رفت كه از آب پر شده بود و قسمت پايين مانتوي دختره رو كاملا خيس كرد، دخترك بيچاره بدجوري عصباني شده بود اما چيزي نگفت. وقتي ماشين پيچيد خوب كه دقت كردم ، ديدم پشت فرمان آقاي دكتر داره با موبايلش صحبت مي كنه.
***
براي يك مأموريت كاري به شيراز اومده بود، بيشتر از چند روز نمي تونست بمونه، هر روز بعد از ظهر وقتي كه از كارهاي اداري فراغتي مي يافت ديوان رو بر مي داشت و از در هتل يك تاكسي مي گرفت و يك راست به سمت حافظيه مي رفت. توي حياط حافظيه در پناه سايه ي درخت هاي كنار ديوار روي يكي از صندلي ها آرام مي گرفت و ساعاتي رو در پاليز حافظ مي چريد. عجب حسي داشت، درست مثل يك پر توي هوا معلق مي شد.
اون روز وقتي وارد حافظيه شد اول رفت به سمت آرامگاه تا فاتحه اي بخونه و از نزديك درد دلي بكنه، وقتي روشو برگردوند باورش نمي شد داره چه كسي رو جلوي چشماش مي بينه، چند لحظه به فكر فرو رفت، �نه بابا نمي تونه اون باشه، اصلا اگه اونه پس چرا هيچ كسي دور و برش نيست و ازش امضا نمي گيره؟، آخه مگه مي شه لباسش اينقدر ساده و معمولي باشه؟�. آره، اون داشت جلوي خودش يكي از بزرگترين نوازنده هاي تار و سه تار و ... ايران رو مي ديد، كسي كه مايه ي تحولات بسياري در موسيقي ايران شده بود، كسي كه از 30 سال پيش تا امروز آوازه ي كتاب ها و آلبوم هاي موسيقي و كنسرت هاش نه تنها ايران بلكه جهان رو مسخر خودش كرده بود، او استاد عليزاده اي رو مقابل خودش مي ديد كه مدتي پيش نامزد دريافت �گِرِمي� يكي از معتبر ترين جايزه هاي موسيقيايي جهان شد. اما او كه مثل اندي و حبيب و دي جي اليگيتور نبود كه حتي بومي هاي دور افتاده ترين قبيله ي آفريقا هم اونو بشناسند. استاد توي ايران و در دهه ي هشتاد شمسي زندگي مي كرد.
مرد جوان ناخودآگاه به ياد آلبوم قاصدك استاد شجريان افتاد كه � قاصدك، در دل من همه كورند و كردند...�. بالاخره به خودش اين جرأت رو داد كه جلو بره و گفت: سلام استاد. عليزاده روشو برگردوند و مثل اينكه يك دوست قديمي رو ديده باشه با يك سلام و احوال پرسي گرم جوابش رو داد. خيلي دلش مي خواست كه چند دقيقه اي با استاد صحبت كنه، گفت:�مي تونم چند لحظه وقتتونو بگيرم؟� استاد با يك لبخند جواب داد: �مي بيني كه فعلا بيكارم جوون، بيا اينجا بشينيم.� جوان هنوز باورش نميشد كه كنار استاد حسين عليزاده نشسته. بعد از نيم ساعتي كه گرم گپ و گفتگو بودند، با چند تا عكس يادگاري از هم جدا شدند.
(اون مرد جوان يكي از هم گروهي هاي خودمون بود.)
دلبرا بنده نوازيت كه آموخت بگو
كه من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرم (حافظ)
�امين�
:آلبوم "خاموش" با اجراي اركستر گلها به رهبري استاد روح الله خالقي و صداي استاد بنان رو دانلود كنيد
01 - Mastie Asheghan.wma
02 - Rangarang.wma
03 - Naghmeh Mahour.wma
04 - Khamoush.wma
05 - Range Shour.wma
06 - Sharghie.wma
07 - Rangeh Mahour.wma
08 - Aie Iran.wma
.تصنيف شماره ي 4 رو از دست نديد، تصنيفي است بسيار زيبا با ترانه اي از استاد رهي معيري كه آتش در خرمن سوختگان خواهد زد
! قطعه ي آخر هم كه نياز به توضيح نداره، چون فكر نمي كنم ايراني باشه كه با شنيدن �اي ايران� مو به تنش سيخ نشه
كمانچه
در دایره المعارف فارسی ج 2 ذیل کمانچه آمده است: از سازهای زهی قدیم ایران و در واقع نوع تکامل یافته رباب، کاسه گرد و پایه آهنی دارد و مانند تار و ویولن سیمهای آن را با گوشی محکم و کوک می کنند، کمانی که با آن کمانچه را می نوازند کمانه نام دارد و همان است که در ویولن کلمه فرانسوی آرشه به معنی کمان کوچک جای آن را گرفته است. شادروان خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، کمانچه را تکامل یافته رباب می نامد: ساز اخیر رباب که اول دو سیم داشته و بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شده است و با کمانه به صدا در می آمده و همان است که ما امروز کمانچه می گوییم. و به همین جا اضافه می کند از دوره صفویه به بعد کمانچه یکی از ارکان موسیقی ایران به شمار آمده است.
استاد بهاري
پیشینه کمانچه در ایران به پیش از اسلام میرسد و در نواحی بلوچستان به نام غژک یا غیچک نامیده میشود ولی شمار سیمهای آن از کمانچه بیشتر است. نوازندگان مطرح حال حاضر اين ساز عبارتند از اردشیر کامکار، داود گنجهای، کيهان کلهر، سعيد فرج پوري، علی اکبر شکارچی، فرج علیپور ، هادی منتظری و سینا جهان آبادی کمانچه با صدای تو دماغی مربوط به سبک قدیم این ساز و در واقع شیوهٔ کمانچه نوازی استاد اصغر بهاری است. اما امروز غیر از این سبک شیوهٔ کمانچه نوازی نوین هم وجود دارد که کیهان کلهر آن را بارورتر کرده.
:قطعه ي تصويري �اي مهربان تر از برگ� از كنسرت همنوا با بم با كمانچه ي استاد كيهان كلهر، تار استاد عليزاده و صداي همايون و محمد رضا شجريان
Download
با ورود ويولن، تقريباً تمامی کمانچه کشان به اين ساز پرجاذبه تازه وارد، روی آوردند و کمانچه را به کناری نهادند، بی آنکه ويولن را نيز آنگونه که بايد به کار گيرند. همان شيوه قديمی کمانچه کشی را روی ويولن پياده کردند. تنها تفاوت آن بود که کمانچه را عمودی بر زمين تکيه می دادند و ويولن را افقی، زير چانه می گذاشتند! نامگذاری ناصرالدين شاه بر روی ويولن، که آن را "کمانچه فرنگی" ناميده، چندان دور از واقعيت زمانه نبوده است!
این ساز جز دسته سازهای زهی است و دارای 4 سیم میباشد. این سیمها به موازات تمام طول ساز امتداد دارد و صدای آن خیلی خوش و جذاب میباشد ولی کمی به اصطلاح تو دماغی. کاسه صوتی این ساز از چوب توت است که با برشهای از عاج تزیین شده است. معمولاً از زیر شیطانک کمانچه تا زیر دهانه کاسه در کمانچههای پشت بسته 28 و در کمانچههای پشت باز 31 سانتی متر میباشد که این اندازه ها در کمانچههای نقاط مختلف کشور نسبی هستند ترکیب صدایی کمانچه آن را از نوع سازهای زیر صدا قرار داده البته در کمانچههای آلتو یت باس صدا نسبتاً یک اکتاو بم تر است در قدیم کمانچه را ستار پارسی میگفتند کمانچه را معمولا با دو کوک چپ و راست کوک میکنند چپ کوک معمولاً برای همراهی با خوانندگان زیر صدا ( عمدتاً خانمها) و راست کوک معمولاً برای همراهی و جواب آواز بم صداها (عمدتاً آقایان) البته تمامی مطالب گفته شده نسبی میباشند مثلاً در بعضی نقاط ایران ممکن است طول دسته کمانچه به 35 سانتي متر هم برسد .
اين ساز علاوه بر شکم، دسته و سر در انتهای تحتانی ساز پايه ای نيز دارد که روی زمين يا زانوی نوازنده قرار می گيرد. شکم ساز کروی و مجوف است که مقطع نسبتا کوچکی از آن در جلو به دهانه ای اختصاص يافته و روی دهانه پوست کشيده شده و بر روی پوست، خرکی، تقريبا شبيه به خرک تار و نه کاملا عمود بر سيم ها قرار گرفته است.دسته ساز، درواقع لوله ای تو پر، و به طور نا محسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده است. انتهای بالائی اين لوله مجوف شده و در طرف جلو شکاف دارد که نقش جعبه گوشی ها را می يابد، دسته فاقد �دستان� است.
سر ساز متشکل است از جعبه گوشی ها که در طرف آن هر يک دو گوشی کار گذارده شده و يک �قبه �که در بالای جعبه قرار گرفته است. سر در واقع ادامه خراطی شده دسته است طول ساز از ته پايه سر قبه حدود 80 سانتيمتر است. کمانچه امروزی دارای چهار سيم است و کوک (يا نسبت فاصله سيم ها به يکديگر )دردستگاهای مختلف موسيقی ايران تفاوت می کند. معمول ترين کوک اينست که سيم های اول و دوم نسبت به هم فاصله� چهارم�( يا �پنجم �)داشته، سيم سوم يک اکتاو بم تر از سيم اول، و سيم چهارم يک اکتاو بم تر از سيم دوم باشد.
طرز نواختن- نوازنده ساز در حالت نشسته پايه کمانچه را روی زمين يا روی زانو قرار می دهد، در صورتی که پايه ساز نوک تيز باشد، آن را روی زمين می گذارند،در اين صورت نوازنده روی زمين می نشيند ؛و اگر پايه به شکلی باشد که در عکس نشان داده شده .نوازنده روی صندلی نيز می تواند بنشيند و پايه ساز را روی ران ،نزديک زانو قرار می دهد . در هر دو حالت، ساز در موقع اجرا کمی حول محور خود می چرخد و همين عمل تماس آرشه را با سيم ها آسانتر می سازد . نوازنده ساز را به طور قائم به دست چپ می گيرد و انگشتان همان دست را روی سيم هادر طول دسته می لغزاند و آرشه را به دست راست گرفته به سيم ها تماس می دهد .
اين ساز نقش تکنواز و همنواز، هر دو را به خوبی می تواند اجرا کند. آرشه � موی آن محکم و کشيده نيست و نوازنده انگشتان دست راست خود را زير موها انداخته و آن را می کشد تا عمل آرشه کشی ميسر گردد.
ویدئو نمونه
استاد بهاری - چهارگاه استاد بهاری - سه گاه
استاد علیف - 1 استاد علیف - 2
کمانچه - اردشیر کامکار
به اين سايت هم سري بزنيد:
www.sazmuseum.ir
اميدوارم از اين شماره هم لذت برده باشيد.
منتظر نظراتتون هستم
No comments:
Post a Comment