جليل شهناز هنرآموخته مکتب خانوادگي اش و رشد يافته در محيط هنرپرور اصفهان است. هنر موسيقي شهناز معني کلاسيک موسيقيست، شهناز هنرمنديست از تبار مطربان قديم ايران زمين.
تارنوازي و نواسازي شهناز دو مقوله است که مي توان بطور جداگانه در مورد آن صحبت کرد و با اينکه ساخته هاي او (که اکثرا" بداهه نوازي بوده) آميخته با سبک تارنوازي اوست، ولي گاهي اجراي آنها با تنظيم ارکستري ( به گواه آثار انگشت شمار تنظيم شده او) دل انگيز بوده.
بداهه نوازي هاي شهناز در تاريخ موسيقي ايران بي نظير و همواره زبانزد بوده است. اين پختگي و تسلط او روي حالتها و فضاهاي موسيقي ايراني را حتي مي توان در اجراهاي دوره جواني او ديد که نشاندهنده نبوغ اوست. از مشخصه هاي مهم جليل شهناز شناخت بالاي او روي ساز تار است؛ شهناز تار را رام شده در دست دارد و به هر سو که خواهد مي برد( نکته اي که بسياري از تارنوازان جديد در آن ضعف بسيار دارند
شهناز هميشه از زبان مردم عادي تا اهل موسيقي به عنوان نمونه کامل يک انسان خلاق ياد مي شود. مثل اينکه شنيدن از ابداعات او چه در نوازندگي چه در ساخت موسيقي تمامي ندارد! جواب آوازهاي بديع، کوکهاي متنوع روي تار، اجراي ماهرانه سه تار، ويلن، کمانچه، تمبک ...، شناخت ضربي ها و تصنيفهاي قديمي، درک بالاي ريتم و تسلط در مرکب نوازي ريتميک؛ و جالب اينکه شهناز در موسيقي با شهناز در زندگي روزمره -به گفته همنشينانش- در خلاقيت يکسان است. در واقع نوآوري، بيان قوي، تيز بيني و نکته سنجي همراه با انسانيت است که تارش را شهناز کرده! اين حقيقت در مورد يار و همنواز هميشگي او حسن کسائي (که مکتب ديده او نيز هست) ديده مي شود.
جليل شهناز سالها چه در محفل هاي موسيقي چه کنسرتهاي راديو و يا زنده، موسيقيدانان بزرگي را همراهي کرده که از اديب خوانساري، سيد جلال تاج اصفهاني، حسين قوامي، غلامحسين بنان، محمدرضاشجريان، جواد معروفي، علي اصغر بهاري، علي تجويدي، همايون خرم، حبيب ا... بديعي، علي اکبر خان شهنازي، حسن کسائي، فرامرز پايور، حسين تهراني، جهانگير ملک، محمد اسماعيلي، امير ناصر افتتاح مي توان نام برد تا جوانترهايي مثل فرهنگفر، فروهري ، فرهمند و ... که همگي برنامه هايي با وي داشته اند.
اما مهمترين گروهنوازي هاي او نوازندگيش در گروه اساتيد موسيقي ايراني به سرپرستي فرامرز پايور است. شهناز سالها در گروه اساتيد تشکيل شده از فرامرز پايور(سنتور) علي اصغر بهاري (کمانچه) محمد موسوي و حسن ناهيد (ني) حسين تهراني و محمد اسماعيلي (تمبک) به هنرنمائي پرداخت. تار نوازي او حتي در گروه هم زيبا و جذاب بود، نوازندگي او در گروهنوازي هايي که با گروه اساتيد داشته،
نمونه خوبيست براي رد اين عقيده که " گروهنوازي نوازندگي را بي روح مي کند" تار شهناز در گروهنوازي غير به لطف کار گروهي افزوده.
جليل شهناز |
دست چپ او به لطف بلندي انگشتان و قدرتش خوش استيل، چابک و نرم است. ويبره هاي مچ و گليساندو هاي شهناز روان و بدون استرس است. اگرچه کمتر شهناز قطعات اصطلاحا" سرعتي مي نوازد ولي دست او آماده و مناسب براي اجراي موسيقي در تمپوهاي بالا آن هم بسيار تميز و بدون لغزش بوده، که اين مورد هم در نوازندگان تار کمتر به چشم مي خورد.
در استيل نوازندگي شهناز هيچگونه انقباضي ديده نمي شود و همواره عضلاتش لخت و نرم است. در اين نوشته قصد نداريم به نواسازي شهنازي بپردازيم، ولي بايد اشاره کنيم که نوازندگي شهناز با تغيير مقامها تا اندازه اي تغيير سبک مي دهد؛ نيز با تغيير سازهاي همنواز ... دقيقا" اين اتفاق در ساز احمد عبادي ديده مي شود. با اين حال عده اي سه تار نوازي احمدعبادي را فقط با تک سيم و مضرابهاي شمرده و چپهاي قوي مي شناسند در صورتي که عبادي هم با سه تارهاي گوناگون در دستگاههاي مختلف با ارکسترهاي متفاوت اجراهاي متفاوت داشته. اين از مشخصه هاي هنرمندان قديمي بود که موسيقي را با احساس و نه ماشيني مي نواختند و بدون تعصب به نتيجه صداي همنوازي يا تکنوازيشان توجه مي کردند.
و در آخر، شادباش مي گويم تولد اين هنرمند بزرگ را که به لطف پيشرفت تکنولوژي در عصري زيسته که توان ضبط آثارش را داشتيم هرچند کم تعداد ولي آنقدر بوده تا حسودان و تلخ نوازان قدرت انکار او را نداشته باشند و هنر او را افسانه نخوانند!
عمرش دراز و سازش شهناز باد ...
چپهاي قوي مي شناسند در صورتي که عبادي هم با سه تارهاي گوناگون در دستگاههاي مختلف با ارکسترهاي متفاوت اجراهاي متفاوت داشته. اين از مشخصه هاي هنرمندان قديمي بود که موسيقي را با احساس و نه ماشيني مي نواختند و بدون تعصب به نتيجه صداي همنوازي يا تکنوازيشان توجه مي کردند.
و در آخر، شادباش مي گويم تولد اين هنرمند بزرگ را که به لطف پيشرفت تکنولوژي در عصري زيسته که توان ضبط آثارش را داشتيم هرچند کم تعداد ولي آنقدر بوده تا حسودان و تلخ نوازان قدرت انکار او را نداشته باشند و هنر او را افسانه نخوانند!
عمرش دراز و سازش شهناز باد ...
برگرفته از : گفتگوي هامونيک
وبلاگ گلها نيز در اين زمينه مطلبي و قطعاتي براي دانلود قرار داده است.
در اين قسمت مجموعه اي را از آثار استاد بيگجه خاني از برترين نوازندگان تار در تاريخ موسيقي ايران مي توانيد دريافت کنيد:
موسيقي اسلامي در جمهوري اسلامي
موسيقي مذهبي، يک اصطلاح خيلي کلي است. چون فوري به ذهن متبادر مي شود کدام مذهب؟ در نتيجه عبارت هايي مانند موسيقي کليسايي، کنيسه اي، بودايي، اسلامي و غيره معني دقيق تري مي يابند. تازه خود موسيقي اسلامي هم صدها اما و اگر دارد. يک ميليارد و چند صد ميليون نفر واژه مسلماني را يدک مي کشند و هر چند ميليون نفرشان از نژاد و فرهنگي متفاوت هستند. خروجي کار چه مي شود، خدا مي داند. پس ترکيب موسيقي اسلامي هم چندان گويا نيست. زيرا مي پرسند کدام اسلامي؟ حرف، حرف حسابي است و بنابراين توضيح دقيق تر مي خواهد. در نتيجه ناچاريم بگوييم موسيقي اسلامي از نوع جمهوري اسلامي و البته در ايران، نه افغانستان، سودان و يا پاکستان. چون آنجا هم جمهوري اسلامي است! بگذريم ...
خيلي جالب و در عين حال تأسف بار است که يک نظام حکومتي از نوع ايدئولوژيک، در آستانه سي ام سال تأسيس خود توانمندي هايي همچون ساخت انواع جنگنده و موشک و پرتاب ماهواره و سد و نيروگاه و غيره را پيدا مي کند ولي در برخي حوزه ها که اتفاقاً انتظار بيشتري بود، ناکام مي نمايد. از منظر بيروني کسي توقع ندارد يک نظام اسلامي لزوماً با فناوري هاي نوين هسته اي و غير هسته اي خود را بنماياند. اما انتظار اينکه بتواند برخي جلوه هاي اسلامي بودن خود را در حوزه هاي مختلفي از جمله فرهنگ و هنر به نمايش بگذارد، کاملاً منطقي است. به همين دليل يک ايراني که نه، بلکه يک خارجي فضول و يا پژوهشگر اگر به اينحا بيايد و بخواهد تحقيق کند که اين نظام سر تا پا اسلامي در اين سي سال اخير چه نوع موسيقي مخصوص توليد کرده که اولاً از قبل نبوده و ثانياً ايراني بوده و ثالثاً اسلامي است، هر چه بيشتر بجويد، کمتر مي يابد! آنچه از صداهاي موزون و ناموزون سه دهه اخير به نام مذهب، پرده گوش مذهبيون و لامذهبيون را لرزانده، معجوني از توجه ها، بذل توجه ها و عدم توجه هاي مديران تصميم ساز کشور و همچنين برخي واعظان و طلايه داران دين اسلام در لباس روحانيت است. اين سناريوي نانوشته، نيم نوشته و يا پيش نوشته در سه پرده به کارگرداني دسته جمعي متوليان امور فرهنگي و مذهبي و همچنين توده هاي شريف ملت ايران جامه عمل به خود پوشيده است.
پرده اول: به بهانه اينکه ما انقلاب کرديم و بايد همه چيزمان انقلابي و اسلامي باشد، موسيقي مذهبي در قالب سنتي خود، مورد تهاجم قرار گرفت و کم کم الگوهاي جديد اسلامي و انقلابي رشد و نمو کرد. در ابتدا اين نمونه هاي جديد، از عناصر سنتي به مقدار خيلي زيادي بهره مي بردند و فاصله کمي با ارزش هاي موسيقايي اين ديار داشتند. فقط کمي اسانس انقلابي به آنها اضافه شده بود و در کل نويد اتفاقات ناگوار را نمي داد. کم کم با تثبيت انقلاب، روز به روز گونه هاي عجيب و غريب و البته با لطف و عنايت مستقيم راديو و تلويزيون پا گرفت و صداها و نواهاي ابي و اندي و ديگر دوستان رانده شده، با لباسي آغشته به انواع واژه هاي حسن و حسين و زهرا و غيره سر برآورد. مداحان جديد در يک رويکرد کاملاً انقلابي! رودرروي خنياگران سنتي موسيقي مذهبي که زباني بسيار رسمي داشتند، ايستادند و به طرفة العيني با امام حسن و امام حسين پسر خاله از آب درآمدند. واژه ها و ترکيباتي مانند علي جون و حسين جون و زهرا جون، گر چه در آغاز با گوش هاي سنتي مردم بيگانگي مي کرد ولي با تزريق مداوم مداحان انقلابي و حمايت هاي بي دريغ اصحاب قدرت، در گوش مردم لانه کرد. در اين رويکرد، ديالوگ هاي کودکانه اي براي ائمه و معصومين ساخته و پرداخته شد تا احتمالاً کودکان ما هم با زبان جديد مذهبي بتوانند ارادتي بنمايند و سعادتي ببرند! و اين شد مسابقه اي بين مداحان امروزي صرفاً براي تقرب بيشتر و شايد هم درآمد بيشتر!!
پرده دوم: موسيقي مذهبي ايران که از دير باز به طور خودجوش بوجود آمده و طي نسل هاي متمادي از سينه اي به سينه ديگر منتقل شده بود، در شرايط جديد، از آنجا که حرف انقلابي در خورجينش نداشت، با درگذشت هر يک از راويان و مجريانش روز به روز کم فروغ تر شد. زيبايي شناسي اين نوع موسيقي هم بي آنکه مورد توجه قرار گيرد، نفر به نفر زير خاک رفت و کمتر کسي به اين فکر افتاد که چگونه مي شود بر اين ستون هاي کهن، بنايي نو بنا نهاد. مردم نيز که ظاهراً خسته شده بودند و دنبال شيوه ها و جلوه هاي جديد و بکري مي گشتند تا با موسيقي اسلامي مد روز به اصطلاح حال کنند، توجه نداشتند که چه فاجعه اي ممکن است رخ بدهد. شرايطي پيش آمد که هر حرکت متصل و منسوب به امام و شهيد و کربلا و خدا و پيغمبر ممدوح مي نمود. در نتيجه عده اي براي عقب نماندن از تکنولوژي روز، واژه زيباي حسين*را تکنوباران کردند و در جلف ترين حالت ممکن عبارت "حسين حسين" عزاداران سنتي، به "سين سين سين سين" (seyn seyn seyn seyn) عزداران تکنولوژيست تبديل شد و متأسفانه از هيچ گشت ارشادي بانگ مرغي بر نخاست که اي آقا اگر خودتان مسخره ايد، چرا امام حسين را مسخره مي کنيد؟
پرده سوم: وقتي زعماي قوم پس از دو دهه و خورده اي انقلابي گري در حوزه موسيقي مذهبي و اسلامي ديدند که آش دهن سوزي حاصل نشد و چيزهاي نويافته اصلاً در شأن نظام و کشور نيست، همتي کردند تا خاطره فراموش نشدني حضرت باخ در موسيقي کليسايي، براي گوش هاي اسلامي هم تکرار شود و اين شد که نهضت سمفوني سازي به کوشش برخي موسيقيدانان برجسته و ديرجسته** و همکاري کوتوله هايي تحت عنوان مدير موسيقي و هنري و آييني و غيره شکل گرفت. اما از آنجا که هاضمه مذهبيون خيلي توان جذب اين آش هاي جديد را نداشت، پس از چند سال، رگبار سمفوني*** فروکش کرد و باخ در موسيقي کليسايي تکرار نشد! يا به عبارتي براي دين اسلام از نوع جمهوري اسلامي، باخي پيدا نشد
برگرفته از : موسيقي ما
قطعاتي از آلبوم رها اثر پيام جهانماني
ايشان از شاگردان استاد عليزاده هستند که تار و سه تار را به سبک جديد مي نوازند
05 Shadiyane
07 Sar Mast
08 Aghaz
دريافت يکجا:
Download
بايد توضيحاتي را به خدمت شما عزيزان ارائه کنم:
اول در مورد سيستم دانلود که در شماره ي قبلي از دوستان نظرخواهي کردم و اکثريت عزيزان همان سايت 4shared را ترجيح مي دادند، بنابراين از اين پس در اکثر موارد از همين سايت براي دانلود استفاده خواهيم کرد. البته در حد توان سعي مي کنم که آلبوم هاي کامل را به صورت يکجا نيز در اختيار شما قرار دهم تا کساني که از سرعت اينترنت بالاتري برخوردار هستند بتوانند تمام قطعات يک مجموعه را يکجا در يک فايل زيپ دريافت کنند.
نکته ي دوم ، با توجه به اينکه برخي از دوستان گاهي تقاضاي شماره هاي قبلي نشريه را دارند و يا بعضي ديگر لينک مسقيمي براي شماره هاي اين نشريه مي خواهند، تصميم گرفتم تا شماره هاي مختلف اين نشريه را (از شماره ي 10 به بعد) در وبلاگي قرار دهم تا دوستان به راحتي به آن ها دسترسي داشته باشند. اگر اين وبلاگ زياد شيک نيست من را ببخشيد چون خيلي در اين زمينه حرفه اي نيستم
آدرس وبلاگ:
ArameJan.jbg.ir
زيبد که ز در گاهت نوميد نگردد باز
آنکس که به اميدي بر خاک درت افتد
No comments:
Post a Comment