به گروه اینترنتی جذاب و پر از خواندنی‌های جالب روزنه خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

Thursday, June 19, 2008

.::ROZANEH::. Mavared na ! Moredi ke doost dashtam shoma ham bedonid...

اگر اين ايميل را به صورت ناقص دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد روي دکمه Printable View در سمت راست و بالاي صفحه کليک کنيد مانند شکل زير

براي رفع دائمي اين مشکل(ناقص ديده شدن صفحه) اينجا را کليک کنيد.
براي عضويت در گروه روزنه و دريافت ايميل‌هاي گروه روزنه به صورت روزانه، ا;ينجا را کليک کنيد. عضويت در گروه روزنه و استفاده از مزاياي آن رايگان مي‌باشد.
اگر از G-Mail براي دريافت ايميل‌ها استفاده مي‌کنيد و قادر به ديدن تصاوير نيستيد روي لينک "Display images below" کليک کنيد.
گروه روزنه، با بيش از 100000(يکصد هزار) عضو و حداقل 50000(پنجاه‌هزار) بازديد در روز يکي از بهترين مکان‌ها براي تبليغات شماست. براي مشاهده تعرفه تبليغات و همچنين سفارش تبليغات اينجا را کليک کنيد.

     
 

 موضوع: 

 تاريخ ارسال:

 

عضويت رايگان در گروه    |    صفحه نخست    |   آرشيو   |  وبلاگ    |    درباره ما    |    تبليغات در روزنه

تبليغات

Advertisements


 

روزنه توسط سرورهاي قدرتمند هاست‌ايران.نت پشتيباني مي‌شود.

 

براي سفارش تبليغات در اين محل اينجا را کليک کنيد

 

 

با خط اينترنت اختصاصي اعضاء گروه روزنه:
 

سرعت، قدرت و کيفيت بالاتر
هماهنگي با گروه و باز شدن عکسها
دسترسي آسانتر و بدون محدوديت به سايتها و ...

9092302260


 

سلام دوستان

 

خوبين ؟!
از تيتر ايميلم حتما متوجه شدين که اين متن ، مقاله روانشناسي در مورد روابط خانمها و آقايون نيست...
دلم خواست يک سنت شکني تو کارم کرده باشم و يک غصه اي که تو دلم مونده بود رو براتون بنويسم ، اما قول ميدم که در هفته هاي آتي باز هم برم سراغ همون مقالات قبلي ...

براي شروع لازمه که کمي از جزئيات محل کارم براتون بگم :
شرکت ما در طبقه دوم يک ساختمان بزرگه که طبقه پايين از عقب به يک باغ طويل متصله و ما هم از طريق يک بالکن بزرگ به باغ مشرفيم...
 کار اونا فروش داروهاي دامي و در کنارش هم چند تا از کله گنده ترين دامپزشکان مشغول ارائه خدمات کلنيک دامي هستند... گاهي پيش اومده که از پنجره اتاق کارم ديدم يک گوساله مريض رو آوردن و همونطور پشت وانت با پتو و پوشال گرم نگهش ميدارن و دکتر هم سرم وصل ميکنه و يا صداي جيغ و زوزه حيونا که دارن واکسن ميزنن ...


تو باغ پشتي هم چند تا جک و جونور نگه ميدارن ، مثل اسب و کبوتر و سگ نگهبان...
به اين نکته هم اشاره کنم که خودم عاشق حيوونا هستم طوري که تا چند سال پيش تو حياط خونه ويلاييمون (که الان ازش خبري نيست و به يک آپارتمان تبعيد شديم) انواع و اقسام حيونا رو نگه ميداشتم و بزرگ که ميشدن تحويل جامعه ميدادم ، منظورم اينه که حيوونارو از کوچيکي نگه ميداشتم و اکثرا بعد از بلوغ ميفرستادمشون جايي که بايد باشن ! از بره و خرگوش و جوجه و ماهي الي موش و گربه و سگ و... در باب اين حيوونا هم تا دلتون بخواد اطلاعات تجربي توپ دارم...

 


مدتي پيش که سرم حسابي گرم اسناد و دفاتر بود يک سر و صداي جديد شنيدم ! بله ! يک توله سگ ماماني دوماهه خوشگل و قهوهاي مشکي نژاد دار (مثل سگ حنا دختري در مزرعه که حتما همتون کارتونشو يادتونه) با سر و صدا واق و ووق و بي قراري و ورجه وورجه کنان که قلادشم دست دکتر فلان بود رو آوردن و بردن رو بالکن بستن به نرده !! گفتن که توله سگه مال دختر دوست دکتر بوده و بابا خان از حيون داري تو آپارتمان خسته شده بوده و بدور از چشم دخترش اينو آورده و تحويل دکتر داده و ...
از تصور حال دختره بيچاره کلي دلم گرفت ! کسانيکه حيوون خونگي داشته باشن ميتونن بفهمن که اين کار چقدر وحشتناک ميتونه باشه !
بگذريم ...


اين توله سگ اونقدر اکتيو بود و ورجه وورجه ميکرد که حد نداره ! مدام تقلا ميکرد تا بياد داخل ساختمون ! آخه خونگي بود و موندن طولاني مدت در بيرون از فضاي خونه و فرش و... براش غير قابل تحمل !

 پارسهاي پشت سر هم که بماند...


 بعد از دو روز که داشتيم با بچه هاي شرکت ناهار ميخورديم و از اونجاييکه درب آشپزخونه به بالکن باز بود متوجه صداي زوزه خفيفش شدم ، دلم سوخت !!! بلند شدم برم پيشش يکم غذا بهش بدم که آبدارچيمون گفت از موقعي که اومده تا الان لب به غذا نزده !! گفتم چرا !؟
ابدارچي گفت نميدونم !؟ از گوشت و مرغ و شير گرفته تا بيسگويت مخصوص سگها، که باباي دختره بعنوان وسائل همراه همون روز تحويل داده براش ريختيم ولي اصلا لب نميزنه !
تازه فهميدم چي شده ! واي ! طفلکي از دوري دختر مهربون افسردگي گرفته بود ...


رفتم پيشش ديدم ولو شده کف بالکن، پوزشو گذاشته رو دوتا دستاش و حتي سرشو هم تکون نميده ! با چشماش کنجکاوانه بالا رو نگاه کرد و بي روح زل زد به من ...
اونقدر دلم براش سوخت که نگو ... نشستم کنارش و شروع کردم به ناز و نوازش و تا اينکه تحريک بشه و کمي غذا بخوره !
نشون به اون نشوني که بعد از يکي دو ساعت کمي آب خورد ... عصر هم کمي شير و فردا صبحش کمي کله مرغ آبپز و کم کم ... (البته بدون ناز و نوازش به هيچي لب نميزد !)
به اين هم اشاره کنم : از اونجاييکه موقعيت خوبي تو اين شرکت دارم وقتم کاملا دست خودمه و کسي نسبت به اين کارام واکنش منفي نشون نميده طوريکه تا پارسال تو شرکت گربه نگه ميداشتم...


از موضوع خارج نشيم ... خلاصه کمي که روبراه شد آقايون مدير به مشکل جديدي برخوردن ! اونم اينکه توله سگ وقتي آب و غذا ميخوره کم کم سيستم گوارشش هم بکار ميفته و يکسري از اونها جذب بدنش و يکسري هم مطمئنا بايد دفع بشه ! و چون اين کوچولو رو شبانه روز به نرده ها بسته بودن نتيجه چي ميشه !؟ اين ميشه که در دورترين نقطه از جاييکه ميخوره و ميخوابه خودشو تخليه کنه ... حالا اين دورترين نقطه کجاس !؟ بازم همون بالکن شرکت !!!
وارد جزئيات نميشم که حالتون بد نشه ، اما بيشتر از يکهفته نکشيد که با هزار ترفند و قول و قرار که بهش ميرسن و مواظبش هستن و اين حرفا بردنش طبقه پايين تو باغ...
از اونجاييکه پرسنل و نگهبانيه طبقه پايين جديد هستن و زياد در ارتباط نيستيم ميدونستم که با رفتنش به باغ ديگه از ديدنش خبري نخواهد بود !
ولي چه کنم ؟! بهش عادت کرده بودم...


 يکي دو روز اول کمي برام سخت بود و ميرفتم از رو بالکن صداش ميکردم... اونم پارس ميکرد ... آخه طفلکي رو بازم بسته بودن و تو زاويه ديد نبود...
تا اين چند روز تعطيلي...
بعد از تعطيلات من بخاطر کاراي شخصيم نتونستم بيام دفتر و وسط هفته تونستم سري به شرکت بزنم... سر ميز صبحانه يکي از همکارام گفت : خانم ... بهتون تسليت ميگم ! قهوه اي مرده !!
.
.
.
و متاسفانه حقيقت رو گفته بود !
تصور کنيد !! در يک کلينيک دامي که هر روز ده ها نفر حيووناي خونگيشونو واسه واکسيناسيون و درمان ميارن اونجا با دامپزشکاني که بصورت شيفت در ايام تعطيل هم اونجا حضور دارن ، يک توله سگ نژاد دار مودب خونگي و ملوس از بيماري و ضعف و افسردگي گوشه باغ بميره و کسي خم به ابرو نياره ! چرا ؟ چون توله سگه صاحب نداشته !!
.
بماند که چقدر حالم گرفته شد ..... شب همونروز بعد از دانشکده شام مهمون يکي از دوستان بوديم از سوالاي اونا متوجه شدم که اصلا بي ميل فقط با غذام بازي بازي کرده بودم ... سوال پيچم کردن و منم راستش رو گفتم !! از مردن قهوه اي کوچولو اونم اينقدر مظلوم و بيگناه و ... حالم گرفته بود...
تا امروز هم هر وقت بيادش ميفتم دلم کباب ميشه...
يکي از دوستام پيشنهاد کرد که تو وبلاگش اينو بنويسم ، خوندنش براي ديگران ضرر نداره ! منم ياد سايت و دوستاي خودم افتادم و دلم خواست که با دوستاي خودم درد دل کنم...
و حالا هم دردل کردم ... اينو اضافه کنم که با گفتن اين اتفاق دنبال نتيجه اخلاقي نبوده و نيستم...
فقط ميتونم بگم که الان کمي سبک تر شدم ...
همونطور که قول دادم از هفته آينده با همون مقالات هفتگيم ميام پيشتون...
خوش و خرم باشين ...
 

با يک شعر از شاعر محبوبم نصرت رحماني  به نام  لوطي خداحافظي ميکنم :

 

کوچه تف کرده ز آفتابي تند
جوي ، تن در لجن فرو برده
چند تير چراغ ساکت و مات،
سايه شان آفتاب را خورده
*
مردي آمد به کوچه پاي کشان
عنتري مرده روي دستش بود.
اشک ، لغزنده از دو چشمانش
لب به اين گفته دائما ميسرود :
*
- عنترم مرد، واي ، اي مردم !
رفت سرمايه ام دگر از دست.
بعد از او، چون توان بجا ماندن
رشته زندگي گسست، گسست
*
نه کلاغي پريد از ديوار، نه در خانه اي کسي بگشود،
لوطي از کوچه پيچ خورد و گذشت
بي هدف گريه کرد و ره پيمود.
*
کسي نکردش به گفته اي خرسند
کم نکردند کاهي زبارش
کس نپرسيد درد او از چيست
خنده کردند جمله بر کارش
*
کس نگفتش که : " راستي، لوطي عنترت را چه پيش آمد، مرد ؟ "
تا بگويد که : - گزمه ي نادان
زهر در قند کرد و عنتر خورد
*
شب شد و ماه باز پيدا شد
شب پر پيچ و تاب سردرگم
ناله اي از درون کوچه رسيد :
-"عنترم مرد، واي، اي مردم ! "
*
روز ديگر که آفتاب دميد
دو جسد در کنار کو ديدند
عنتري بود و صاحبش، آنگاه ،
زين خبر اهل شهر خنديدند !
 

با سپاس

چيستا

 

 


 

اين ايميل را براي دوستانتان نيز ارسال کنيد....

اگر اين ايميل را از طرف دوستانتان دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد با عضويت در گروه روزنه هر روزايميل‌هاي ما را با موضوعات متنوع دريافت کنيد..
 براي
عضويت رايگان در گروه روزنه، اينجا رو کليک کنيد..

 

 

 

 

 

 

 
 

 

GroupTeam


Owners

  ALI

 Yousof

Y!ID: RedVolcano_81  Y!ID: YousofShajari 
براي چت با من اينجا را کليک کنيد براي چت با من اينجا را کليک کنيد

Moderators

FARIBA

30nAp30

Y!ID: Fariba_october  Y!ID: pc30na 
براي چت با من اينجا را کليک کنيد براي چت با من اينجا را کليک کنيد
 
 
     
__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Blog Archive